منقرض

معنی کلمه منقرض در لغت نامه دهخدا

منقرض. [ م ُ ق َ رِ ] ( ع ص )بریده شونده و درگذرنده. ( آنندراج ). بریده شونده. ( غیاث ). انقراض یافته و درگذشته و بریده شده و قطعشده و نابود و منعدم. ( ناظم الاطباء ). برافتاده. ورافتاده.
- منقرض شدن ؛ از بین رفتن. نابود شدن.ورافتادن : گفتند پیران بنی اسرائیل منقرض شدند و تو کودکان ایشان را می کشی نسل ایشان منقطع شود. ( ابوالفتوح ).
- منقرض کردن ؛ نابود کردن. از بین بردن. برانداختن.
|| وقت درگذشته و فانی شده. || دندانه دندانه شده. || خردشده. ( ناظم الاطباء ).
منقرض. [ م ُ ق َ رَ ] ( ع اِ ) انقراض. پایان. نهایت. آخر.وقت انقراض : ذکر هر یک تا منقرض زمان چون چشمه خورشید تابان خواهد بود. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه منقرض در فرهنگ معین

(مُ قَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) از میان رفته ، نابود شده .

معنی کلمه منقرض در فرهنگ عمید

از میان رفته، نابودشده، درگذشته.

معنی کلمه منقرض در فرهنگ فارسی

ازمیان رفته، نابودشده، درگذشته
( اسم ) از بین رونده نابود شده.
انقراض . پایان

جملاتی از کاربرد کلمه منقرض

بخش جنوب‌غربی کوه‌های زاگرس در اواخر سده ۱۹ میلادی زیستگاه شیر ایرانی بود که امروزه این گونه در این نقاط منقرض شده‌است.
منقرض گشته دولت علوی متزلزل حکومت اموی
از عهد تو تا منقرض عالم ازین پس تاریخ هنر پروری ایّام تو باشد
یکی بر پای خاست، گفت ای شیخ پس ما را چه تدبیر؟ شیخ گفت التدبیرُ فی العقلِ تَدمیرٌ والتدبیر فی العِشقِ تَزویر هیچ خطایی بتر از آن نبود کی در حقّ دوست و خداوندِ خویش بادشمن خود تدبیر کنی،تدبیر صفت نفس است و نفس دشمنست، اگر تدبیر خواهی کرد با زیرکی باید کرد و از اول عهد تا منقرض عالم زیرک تر از مصطفی صلی اللّه علیه نبود ونخواهد بود، تدبیر با وی کن و بنگر تا چه گفته است برآن رو و از آنچ نهی کرده است از آن دور باش.
پس سن این نسل‌ها ۱۲۰ سال است و دولت‌ها اغلب از این سن تجاوز نمی‌کنند و اندکی پیش یا پس از آن سن به تقریب منقرض می‌گردند.
سکه‌هایی از چند پادشاه محلی دیگر نیز پیدا شده، با این حال و در تمامی این دوران‌ها پادشاهی سورن نتوانست شکوه دوران گندفر یکم را بازیابد. در میانه‌های سده یکم پس از میلاد، کوجولا کادفیسس از شاهنشاهی کوشان به مرزهای شمالی پادشاهی سورن حمله برد. پس از نبرد با کوشان‌ها، تنها سیستان برای سورن‌ها باقی ماند. آنان تا ظهور ساسانیان مستقل باقی ماندند و پس از آن فرمانروایان ساسانی را به عنوان شاهنشاه به رسمیت شناختند. خاندان سورن تا سقوط شاهنشاهی ساسانی به حاکمان سیستان باقی ماندند و در نهایت در نبرد با مسلمانان منقرض شدند.
و از این تاریخ پادشاهی دودمان اشکانیان ارمنی پایان یافت. بدین سان، سلسله آرشاکونی که دو سده بیش از شاخهٔ اصلی خود، یعنی اشکانیان ایران عمر کرده بود، منقرض شد.
تا منقرض دور قمر شمس و قمر را پیرامن ایوان جلال تو مطالع