معنی کلمه منصور در لغت نامه دهخدا
هر که منصور ناصرش باشد
در جهان ناصر است و منصور است.مسعودسعد. || پیروز و مظفر و غالب و فاتح و کامگار. ( ناظم الاطباء ) : این خاندان بزرگ پاینده باد واولیاش منصور. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109 ).
زنهار که با زمان نکوشی
کاین بدخو دشمنی است منصور.ناصرخسرو.نصیر تست خدا و تویی به او منصور
قضا همیشه به نصرت بود نصیر ترا.امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 2 ).تا به کیوان گر بشارتها رسد نبود عجب
زآنکه منصور مظفر شاه از میدان رسید.امیر معزی ( ایضاً ص 195 ).هستند به فر تو غلامان تو پیروز
هستند به فتح تو سواران تو منصور.امیر معزی.به یمن ناصیت مظفر و منصور بازگردم. ( کلیله و دمنه ). چون مظفر و منصور به اصفهان بازآمد فالگوی را بنواخت. ( چهارمقاله ص 103 ).
شاه جهان مظفر و منصور باد و باد
از عمر شادمانه و از ملک شادخوارعمعق ( دیوان چ نفیسی ص 169 ).با حشم منصور به حربگاه معرکه حاضر شویم. ( سلجوقنامه ظهیری ص 25 ). ملک مؤید مظفر منصور معظم... ( سندبادنامه ص 8 ). مظفر و منصور... بازگشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 419 ).
جنابت بر همه آفاق منصور
سپاهت قاهر و اعدات مقهور.نظامی.همیشه حق منصور باشد و باطل مقهور. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 102 ).
لشکر منصور او هر جا که صف برمی کشد
قلب شیر آسمانش قلب لشکر می شود.روحانی ( از لباب الالباب چ نفیسی ص 447 ).زهی مظفر و منصور خسروی کافلاک
غبار جیش تو در دیده ز احترام کشند.
شهاب الدین ابورجاء ( از لباب الالباب چ نفیسی ص 445 ).
تا بر او موکب منصور ترا رهگذر است
همه سرمه ست کنون خاک سپاهان یکسر.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 43 ).
امیرکبیر عالم عادل مؤید و مظفر و منصور. ( گلستان سعدی ).
چون اوحدی در کوی دل تا من شنیدم بوی دل
هر جا که کردم روی دل فیروز و منصور آمدم.اوحدی.