منشاری

معنی کلمه منشاری در لغت نامه دهخدا

منشاری. [ م ِ ] ( ص نسبی ) اره ای شکل و مانند اره و دندانه دار. ( ناظم الاطباء ). چون اره.اره ای. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || درخورِاره. اره کردنی. بریدنی. قابل قطع کردن :
بر آن درخت که باد خلاف او بجهد
عروس او شود از اضطرار منشاری.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ بحرالعلومی ص 340 ).
|| ( اصطلاح طب قدیم ) نبض منشاری ؛ قسمی زدن رگ. قسمی از نبض که سریع متواتر مختلف الاجزاءاست در عظم و انبساط و صلابت و لین و ارتفاع و انخفاض. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه منشاری در فرهنگ فارسی

اره شکل و مانند اره و دندانه دار . چون اره اره . یا در خوراره .

جملاتی از کاربرد کلمه منشاری

صنعت: موصل منشاری منقوط