مندیل

معنی کلمه مندیل در لغت نامه دهخدا

مندیل. [ م ِ / م َ ] ( ع اِ ) دستار که دست پاک کنند به وی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رومال. ( غیاث ) ( آنندراج ). پارچه ای که با آن عرق و جز آن را پاک کنند. ج ، منادیل. ( از اقرب الموارد ). دستمال. روپاک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ابوطاهر. ابوالنظیف. ( المرصع ) :
گر شیردل تر از تو شناسیم هیچ مرد
مندیل حیض سگ صفتان طیلسان ماست.خاقانی. || دستار که بر میان بندند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دستارچه که بر میان بندند. ( غیاث ) ( آنندراج ). || دستار خوان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سفره. دستار خوان. دستر خوان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || دستار. ج ، منادیل. ( مهذب الاسماء ).دستار و عمامه. ( ناظم الاطباء ). دستار و عمامه. دول بند. سرپایان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
گشته گریان ز بنده تا آزاد
مانده عریان ز موزه تا مندیل.
ابوالفرج رونی ( دیوان چ پروفسور چایکین ص 74 ).
داری برکی خوب رها کن مندیل
در عیش خوش آویز نه در عمردراز.نظام قاری ( دیوان ص 123 ).بر دستار نسوزد بر شمعت مندیل
این مثل خوانده ای کآفت پروانه پر است.نظام قاری ( دیوان ص 125 ).آمد و بنشست با مندیل زفت
تیره رنگ و گنده همچون خیک نفت.ملک الشعرای بهار ( دیوان ج 2 ص 218 ). || در دو شاهد زیر از مثنوی مولوی ظاهراً به معنی لنگ و فوطه آمده است که در گرمابه بدان ستر عورت کنند :
میر شد محتاج گرمابه سحر
بانگ زد سنقر هلا بردار سر
طاس و مندیل گل از التون بگیر
تا به گرمابه رویم ای ناگزیر
سنقر آمد طاس و مندیل نکو
برگرفت و رفت با او دو به دو.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 186 ).|| پارچه نادوخته. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مندیل در فرهنگ معین

(مَ یا مِ ) [ ع . ] (اِ. ) دستار و عمامه . ج . منادیل .

معنی کلمه مندیل در فرهنگ عمید

۱. دستار.
۲. [قدیمی] دستمال.

معنی کلمه مندیل در فرهنگ فارسی

دستمال، دستار، مندل هم میگویند، منادیل جمع
( اسم ) ۱ - دستمال . ۲ - دستار عمامه : [ آمد و بنشست با مندیل زفت تیره رنگ و گنده همچون خیک نفت . ] ( بهار ۲۱۸:۲ ) جمع : منادیل .

معنی کلمه مندیل در ویکی واژه

دستار و عمامه.
منادیل.

جملاتی از کاربرد کلمه مندیل

چون وزیر حاضر شد پادشاه به وزیر امر فرمود مندیلى که قلندر بافته‌ است ما بتو بخشیدیم! بستان و در حضور بر سر بگذار!.
برون شد باد استسقای مندیل نزار آمد تن فربای مندیل
منم آن کس که در سخن شاید موزهٔ من زمانه را مندیل
جغرافی‌نویسان مسلمان اهمیت زیاد به آن نداده‌اند زیرا اکثریت اهالی آنجا به دین نصرانیت باقی بودند و کلیساهای بسیار، که ابن‌حوقل شمارهٔ آنها را سیصد کلیسا نوشته‌است، در آن شهر وجود داشت. مندیل عیسی نیز در آن شهر بود و مسلمانان در سال ۳۳۲ هجری برای اینکه شهر را از حمله و غارت رومیان در امان نگهدارند آن را به رومیان دادند. مقدسی در نیمهٔ دوم قرن چهارم به شرح کلیسای باشکوه ادسا که گنبدی موزاییک داشته‌است پرداخته و آن را یکی از عجایب چهارگانه دنیا به‌شمار آورده‌است و گویند مسجدالاقصی را در بیت‌المقدس به سبک این کلیسا ساخته‌اند و اضافه می‌کند که شهریست مستحکم.
شما هر یک کدام طرح این مندیل را پسندیده‌اید؟
از آن مندیل نحس پرخم وپیچ نماندش غیر ناکامی به کف هیچ
غیر دستار که پیچش و مندیله او نیست چیزی که بگیرند و دگر بگذارند
آن گنبد مندیل سرش، کون دگر بود دیدی چه خبر بود
من هم آنجا نشسشه با مندیل با عبا و ردا و ریش و سبیل
ماند ای شیخ، که مانی به ابابیل سفید همچو گنبد به سر گور تو مندیل سفید
یکشب پادشاه گفت اى وزیر! اثرى از مندیل قلندر ظاهر نشد!.