منحوت

معنی کلمه منحوت در لغت نامه دهخدا

منحوت. [ م َ ] ( ع ص ) تراشیده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).تراشیده شده و نجاری شده. ( ناظم الاطباء ) :
آن بت منحوت چون سیل سیاه
نفس بتگر چشمه ای بر شاهراه.مولوی. || برساخته. ساختگی. کلمه ساخته شده از کلمه یا کلماتی دیگر مثل جعفدة، از جعلنی اﷲ فداک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کلمه ساخته از دو یا چند کلمه مثل شقحطب که از شق حطب آمده و بسمله و حوقله و هیلله و حیعله و... ( المزهر ص 286 ) ( یادداشت ایضاً ).
- فعل منحوت ( در اصطلاح این کتاب ) ؛ چون «فهمیدن » از «فهم » و «غارتیدن » از «غارت » و «طلبیدن » از «طلب » و «رقصیدن » از «رقص ». ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه منحوت در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) تراشیده شده ، نجاری شده .

معنی کلمه منحوت در فرهنگ عمید

تراشیده شده.

معنی کلمه منحوت در فرهنگ فارسی

تراشیده شده
( اسم ) تراشیده شده نجاری شده .

معنی کلمه منحوت در ویکی واژه

تراشیده شده، نجاری شده.

جملاتی از کاربرد کلمه منحوت

معابد بزرگی توسط أمنحوتب وأرسنوفیس ساخته شده‌است. اما مهم‌ترین آن‌ها حتحور است تأثیر بسیاری در تاریخ داشته‌است.
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ الواو ضمیر الکفار و هم مندرجون فی قوله للعالمین. آلِهَةً لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ لانّها موات و جمادات منحوتة مصنوعة وَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً ای دفع ضرّ و لا جرّ منفعة، وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً اماتة وَ لا حَیاةً ای احیاء وَ لا نُشُوراً احیاء بعد الموت و المعنی کیف ترکوا عبادة اللَّه الذی یملک هذه الاشیاء و اشتغلوا بعبادة من لا یملک شیئا منها.