منجنیق

منجنیق

معنی کلمه منجنیق در لغت نامه دهخدا

منجنیق. [ م َ ج َ ] ( معرب ، اِ ) سنگ انداز. ( دهار ). فلاخن مانندی است بزرگ که بر سر چوبی تعبیه کنندو سنگ در آن کرده به طرف دشمن اندازند. معرب من چه نیک است. ج ، منجنیقات ، مجانق ، مجانیق. ( منتهی الارب ). منجنوق. آلتی که بدان سنگ اندازند و آن معرب از «من چه نیک » فارسی است. ( از اقرب الموارد ). نوعی از فلاخن بزرگ که بر سر چوبی قوی تعبیه کنند و سنگهای کلان در آن نهاده بر دیوار قلعه زده دیوار می شکنند و این معرب من چه نیک است و الادر خاص عربی جیم و قاف در هیچ کلمه نیامده است چون در زمانه سابق آلت مذکور به جهت قلعه گیری کمال مفیدبود، لهذا تفاخراً به این اسم مسمی گشت بعد از آن معرب کردند. ( غیاث ) ( آنندراج ). فرهنگهای فارسی در ذیل منجنیک آرند: فلاخن بزرگی باشد که آن را بر سر چوب بلندی تعبیه نمایند و از بیرون ، دیوار قلعه را بدان ویران سازند و از درون قلعه خصم را از آمدن به پیش قلعه منع کنند و معرب آن منجنیق است. ( فرهنگ جهانگیری ). به وزن و معنی منجنیق که معرب آن است و آن فلاخنی است بزرگ که بر سر چوب بلند نصب کنند و از بیرون قلعه را بدان ویران سازند و از درون خصمان از آمدن بازدارند. صاحب قاموس گفته که معنی منجنیک ، من چه نیک ، یعنی من چه نیکم برای کارهاو این خالی از تکلف نیست. ( فرهنگ رشیدی ). بر وزن و معنی منجنیق است و منجنیق معرب منجنیک باشد و آن فلاخن مانندی است بزرگ که بر سر چوبی تعبیه کنند و سنگ و خاک و آتش در آن کرده به طرف دشمن اندازند. ( برهان ).فارسی منجنیق است و منجنیق معرب و در اصل این لغت فارسی من چه نیکم بوده که به عربی ما اجودنی ترجمه آن است و آن آلت سنگ اندازی است. ( آنندراج ). در قاموس آمده : منجنیک به معنی «من چه نیک »، یعنی من چه نیکم برای کارها. ( فقه اللغه عامیانه ). اصل کلمه مصحف میخنیق از یونانی است. ( از حاشیه برهان چ معین ). آلتی بوده است برای انداختن سنگهای بزرگ به برج و باروی دشمن. دستگاهی جنگی که با آن سنگ و آتش به سوی دشمن می انداختند. منجلیق. خِطّار. کلکم. قِرا. بَلکَن. پیلوارافکن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم
به آتش حسراتم فکند خواهندی.شهید بلخی.بیاراست بر هر دری منجنیق
ز گردان روم آن که بد جاثلیق.فردوسی.نیامد بر این باره بر منجنیق
ز افسون تورو دم جاثلیق.

معنی کلمه منجنیق در فرهنگ معین

(مَ جَ ) [ معر. ] (اِ. ) آلتی که در جنگ های قدیم برای پرتاب کردن سنگ یا گلوله های آتش مورد استفاده قرار می گرفت . ج . مناجیق .

معنی کلمه منجنیق در فرهنگ عمید

۱. چوب بست های بلندی که برای کارهای بنایی درست می کنند.
۲. [قدیمی] آلتی که در جنگ های قدیم برای پرتاب کردن سنگ یا گلوله های آتش به کار می رفته.

معنی کلمه منجنیق در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آلتی مرکب از فلاخن مانندی بزرگ که بر سر چوبی قوی تعبیه میشد و در جنگهای قدیم بوسیله آن سنگ و آتش بطرف دشمن پرتاب میکردند کشکنجیر: [ چون کوهی که عراده رعد ... و منجنیق صواعق و . .. تیر پران بارانش رخنه نکند ... ] ( مرزبان نامه . تهران . ۱۳۱۷ ص ۸۲ ) جمع : مناجیق . ۲ - چوب بست مرتفعی که برای کار های ساختمانی سازند.

معنی کلمه منجنیق در دانشنامه عمومی

منجنیق ( معرب مَنجِنیک ) اسلحه ای باستانی است که برای پرتاب اشیاء بدون نیاز به مواد منفجره استفاده می شد و از پرکاربردترین ابزارهای محاصره محسوب می شود. به گفته مورخان منجنیق در سال ۳۹۹ قبل از میلاد توسط دیونیسوس یکم در شهر سیراکوزِ سیسیل اختراع شده است.
منجنیق های اولیه، فقط توانایی پرتاب اشیای کوچکی مانند سنگ های ۵ تا ۱۲ کیلوگرمی را داشتند، اما رفته رفته بر توان آن ها افزوده شد و منجنیق های جدید نظیر خرکمان و کشکنجیر، که همانند تیر و کمان کار می کردند، می توانستند سنگ های گداخته و با وزنی تا حدود ۵۰ کیلوگرم را پرتاب کنند. با وجود اینکه انگلیسی ها و چینی ها باروت داشتند و با توپ و موشک های فتیله ای دشمن را هدف قرار می دادند، ولی هنوز منجنیق ایمن تر و قوی تر بود. البته وسایلی نیز بوده اند که چوب بلند سنباده شکلی داخل آن ها قرار می دادند که از آن برای تخریب دیوارها استفاده می کردند، ولی منجنیق ها بیشتر برای کشتن تعداد زیادی سرباز یا تخریب سریع بناها استفاده می شده است. کم کم با رسیدن تفنگ و باروت به سراسر جهان، منجنیق ها به شکل توپ درآمدند و با پرتاب گلوله های بزرگی که داغ بودند، قدرت تخریبیِ بسیاری داشتند.
کلمه منجنیق ( Catapult ) از کلمه لاتین «catapulta» گرفته شده است که به نوبه خود از یونانی باستان یونانی می آید

معنی کلمه منجنیق در دانشنامه آزاد فارسی

مَنجَنیق
از سلاح های جنگی قدیم. از کهن ترین ماشین های مکانیکی جنگی، که اختراع آن را به چینی ها نسبت می دهند (بین قرن ۵ و ۳پ م). منجنیق عبارت بود از یک تیر چوبی ستبر و محکم که به تسمه یا نواری منتهی می شد و حول محوری می چرخید و با پرتاب سنگ یا الوارهای سنگین یا تنۀ درختان که به نفت یا روغن آغشته بود، قلعه یا باروی محاصره شده را ویران می کردند یا به آتش می کشیدند. این سلاح تا قرن ۱۴م (زمان پیدایش باروت و توپ) در محاصره به کار می رفت. برخی از منجنیق های نیرومند قادر بودند سنگ هایی تا وزن یک تن را به سوی هدف پرتاب کنند. در ایران علاوه بر منجنیق معمولی از سلاحی با همان مکانیسم، به نام کُشکَنجیر برای گشودن قلعه ها به وسیلۀ پرتاب سنگ یا تیرهای بزرگ و یا برای سوراخ کردن باروها استفاده می شد. امروزه به نوعی جرثقیل سنگین وزن نیز منجنیق می گویند.

جملاتی از کاربرد کلمه منجنیق

چنان فکندی از منجنیق سنگ عدوی که پر شدی دل نور از نهیب او بظلام
به هر جای بر منجنیقی نهاد به سنگ گران دست را برگشاد
چو آن در را نمی‌بینم طریقی ز سنگ آه سازم منجنیقی
چون رها از منجنیق آمد خلیل آمد از دربار عزت جبرئیل
کنگره ویران کنیم از منجنیق تا رود فرق از میان این فریق
روزی ز تاب ذرّه به یک منجنیق آه نُه قلعه فلک همه از هم درافکنم
ز منجنیقش چون بر زمین فتادی سنگ تو گفته ای که در افتاد چرخی از محور
من اینجا همچو سنگ منجنیقم که پستی قسمتم باشد ز بالا
شمس و قمر بر فلک، سخت بدیع آفرید راست چو دو منجنیق، بر طرف یک حصار
دو باشد منجنیق از روی فرهنگ یکی ابریشم اندازد یکی سنگ