معنی کلمه منتهی در لغت نامه دهخدا
- سدرةالمنتهی . رجوع به سدره شود.
منتهی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) به انتها رسیده و به انجام رسیده. به پایان رسیده. تمام شده. محدودشده و منقطعشده و فارغ شده و موقوف شده. ( از ناظم الاطباء ). ج ، منتهون.
- منتهی شدن ؛ به پایان رسیدن. به فرجام آمدن. انجامیدن. فرجامیدن. رسیدن به غایت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- منتهی گردیدن ؛ منتهی شدن : هرچه ادراک او بدان منتهی گردد غایت ادراک او بود نه غایت واحد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 18 ). رجوع به ترکیب منتهی شدن شود.
|| آنکه در علم یا فنی به حد کمال رسیده و در آن استاد شده باشد. کمال یافته. مقابل مبتدی : مذهب... میان متغلبان فضول جوی و منتهیان راست گوی به هنگام فرق حق از باطل شمشیری فاصل... ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 299 ). آن متقی مشهور آن منتهی مذکور آن شیخ عالم اخلاص... ابواسحاق شهریار... یگانه عهد بود. ( تذکرةالاولیاء عطار چ کتابخانه مرکزی ج 2 ص 244 ).
هلال دولت او بدرگشته در غره
کمال دانش اومنتهی هم از مبداء.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 206 ).
منتهی نبود که موقوف است او
منتظر بنشسته باشد حال جو.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 159 ).عقده را بگشاده گیر ای منتهی
عقده سخت است بر کیسه تهی.مولوی.پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند. ( گلستان ). اطلاع بر آن بی ارشاد منتهی متعذر بود و وقوف برآن حد، بی مدد مربی متعسر. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 71 ). اما منتهی را ممکن بود که طریق سعت بگشا و... ( مصباح الهدایه ایضاً ص 107 ). غیبت از خلق در شهود محبوب حال مبتدیان است و منتهیان از آن گذشته قصه زلیخاست که... ( مصباح الهدایه ایضاً ص 142 ). اما مقام منتهیان و رای حال غیبت است چه غیبت حال کسی بود که از مضیق وجود خود خلاص کلی نیافته باشد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 142 ). فریق اول مبتدیان... و فریق دوم متوسطان..و فریق سوم منتهیان. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 152 ). || به انتها رساننده و به انجام رساننده. ( ناظم الاطباء ). || بازایستاده. بازایستنده : اًنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکراﷲ و عن الصلوة فهل أنتم منتهون . ( قرآن 91/5 ).