معنی کلمه منتظر در لغت نامه دهخدا
دی شد و امروز نپاید همی
دی شد و تو منتظر بهمنی.ناصرخسرو.لشکر مردگان بر در شهر منتظر تواند و عهد کرده اند تا ترا نبرند برنخیزند. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 776 ). اگر کسی به بازی و خنده مشغول باشد در وقتی که لشکر بر در شهر باشد و منتظر وی... از وی احمق تر که باشد. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 776 ). در عنکبوت نگاه کن که... خویشتن سرنگون ازیک گوشه درآویزد منتظر آنکه تا مگسی بپرد که غذای وی آن بود. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 791 ). داود طایی را دیدند که به شتاب می شد به نماز، گفتند این چه شتاب است ؟ گفت : لشکر در شهر است منتظر منند. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 869 ).
منتظر وصلت تو خواهم بودن
آری الانتظار موت الاحمر.مسعودسعد.منتظر بود این سعادت را جهان از دیرباز
یافت مقصود و برون آمد زبند انتظار.امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 301 ).منتظر می باشم که اگر مهمی باشد من آن را... کفایت کنم. ( کلیله و دمنه ).
همیشه منتظرم هدیه هدایت را
ولیک مهدی در مهد نیست منتظرم.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 202 ).گام برون نه یکی ، کز پی بوسیدنش
مردمک دیده ها، منتظر کام تست.سنائی ( ایضاً ص 378 ).بر فلک چهارمین عیسی موقوف را
وقت خروج آمده ست منتظر رای تست.سنائی ( ایضاً ص 379 ).زیرا که منتظر غیری نبود و همیشه باشد که قائم به خود است به غیر، نی. ( چهارمقاله ص 7 ). خواجه... وصیت نامه بنوشت... و خصمان را بحلی خواست و کار را منتظر بنشست. ( چهارمقاله ص 99 ). مردی اندر نزدیک وی شد، گفت : مرا وصیتی کن. گفت : مردگان منتظر تواند. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 36 ).