منبر

منبر

معنی کلمه منبر در لغت نامه دهخدا

منبر. [ مِم ْ ب َ ] ( ع اِ ) آنچه خطیب بر آن ایستد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه خطیب بر آن ایستد و خطبه خواند. کرسی مانندی پایه دار که واعظ و خطیب بر بالای آن نشسته خطبه خواند و موعظه کند. ج ، منابر. ( ناظم الاطباء ). آله بلند شدن که جای خطیب باشد و این صیغه اسم آله است از «نبر» که به معنی برداشتن است. ( غیاث ).کرسی خطیب یا واعظ چنانکه در کنیسه و مسجد وجود دارد و از بالای آن با جمع سخن گوید و آن را به جهت بلندبودن از اطراف خود «منبر» گویند. و مکسور بودن این کلمه به جهت تشبیه است به اسم آلت. ج ، منابر. ( از اقرب الموارد ). نشیمنی از چوب و جز آن به چندپایه که واعظ و امام و خطیب و روضه خوان بر آن نشینند و خطبه ووعظ و مصیبت اهل بیت گویند. کرسی چندپله برای وعاظ و مذکران. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
فر و افرنگ به تو گیرد دین
منبر از خطبه تو آراید.دقیقی.چو با تخت منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمّر شود.فردوسی.چو زین بگذری دور عمّر بود
سخن گفتن از تخت و منبر بود.فردوسی.بدین دشت هم دار و هم منبر است
که روشن جهان زیر تیغ اندر است.فردوسی.ز آرزوی خاطب او ناتراشیده درخت
هر زمان اندر میان بوستان منبر شود.فرخی.گرچه از طبعند هر دو به بود شادی ز غم
ورچه از چوبند هر دو به بود منبر ز دار.عنصری.خطبه ملک را به گرد جهان
بجز از تخت شاه منبر نیست.عنصری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 13 ).همی درخت نماند ز بس که او سازد
از او عدو را دار و خطیب را منبر.عنصری ( ایضاً ص 83 ).کرا خرما نسازد خار سازد
کرا منبر نسازد دار سازد.( ویس و رامین ).ز یک پدر دوپسر نیک و بد عجب نبود
که از درختی پیدا شده ست منبر و دار.ابوحنیفه اسکافی.چون به مسجد فرودآمد در زیر منبر بنشست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292 ). بر پای دار دعوت مردم را به سوی امیرالمؤمنین در منبرهای مملکت خود. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 314 ). این علوی روزی بر سر منبر این پیر را کافر خواند... وی نیز بر سر منبر این علوی را حرام زاده خواند. ( قابوسنامه چ نفیسی ص 33 ). پیوسته... بر سر منبر یکدیگر را طعنها زدندی. ( قابوسنامه ایضاً 33 ). به علمی که ندانی مکن و از آن علم نان مطلب که غرض خود از آن علم و منبر بحاصل نتوانی کرد.( قابوسنامه ایضاً ص 31 ).

معنی کلمه منبر در فرهنگ معین

(مِ یا مَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) کرسی پله دار که واعظ هنگام سخنرانی بالای آن می نشیند. ج . منابر. ،بالای ~ رفتن (کن . ) الف - نصیحت کردن ، موعظه کردن . ب - غیبت کردن از کسی .

معنی کلمه منبر در فرهنگ عمید

کرسی پله پله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند.

معنی کلمه منبر در فرهنگ فارسی

کرسی پله پله که خطیب یاواعظ برفراز آن بنشیندوسخنرانی کند، منابر جمع
( اسم ) انبار شده ذخیره نهاده

معنی کلمه منبر در دانشنامه عمومی

منبر (شاهین دژ). منبر روستایی از دهستان هولاسو، بخش مرکزی، شهرستان شاهین دژ، استان آذربایجان غربی در جنوب شرقی شاهین دژ قرار دارد.
جمعیت این روستا در سال ۱۳۹۰، برابر با ۵۲۶ نفر و ۱۱۴ خانوار بوده است.

معنی کلمه منبر در دانشنامه آزاد فارسی

مِنْبر (minbar)
منبر مسجدجامع نایین
در معماری اسلامی، سکویی مرتفع در مسجد واقع در مجاورت محراب، که خطبه های نماز جمعه از فراز آن خوانده می شود و واعظان نیز برای موعظه روی آن می نشینند.

معنی کلمه منبر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] منبر جایگاهی است که خطبه یا خطابه از آن ایراد می شود. خطابه نیز عبارت از سخنی است که در برابر جمع برای اقناع و برانگیختن آنان ایراد می شود.
بسیاری از لغت دانان عرب، واژه منبر را از ریشه عربی نَبَرَ به معنای عالی و بلند دانسته اند. ابن منظور می گوید: «محل ایراد خطبه توسط خطیب را به دلیل بلندی آن، منبر می گویند.».
پیشینه استفاده از منبر
منبر جایگاهی است که خطبه یا خطابه از آن ایراد می شود. خطابه نیز عبارت از سخنی است که در برابر جمع برای اقناع و برانگیختن آنان ایراد می شود. برخی در پی آن بودند تا پیشینه استفاده از منبر را در فرهنگ های پیش از اسلام جستجو کنند. پیامبر اسلام پیش از ساخت مسجد بر مکان های بلند می ایستاد و مردم را مخاطب قرار می داد. رفته رفته با ساخت مسجد، منبر به عنوان ابزاری ساده برای برقراری این ارتباط و ابلاغ پیام جدید، در کنار محراب مساجد بنا شد. اهمیت منبر در دوره اسلامی با جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامی پیوند دارد. مسجد که در مقایسه با کلیسا سادگی بیشتری دارد، در عین حال نقش اجتماعی آن پررنگ تر به نظر می رسد. نماز جماعت هر روز مؤمنان را گردهم می آورد. وعظ و اندرز دل ها را زنده نگه می داشت. در مسجد امور جاری و مهم اطلاع رسانی می شد. تصمیمات شورایی اتخاذ می شد. مباحثات فکری و عقیدتی در می گرفت. نقطه آغاز تشکیل گردهمایی های نظامی و جنگی بود. بعلاوه در نمازهای جمعه و عیدین نیز خطبه ایراد می شد.
اهمیت منبر
منبر در دوره اسلامی دو کارکرد اساسی اطلاع رسانی و آموزش عمومی را به عهده داشت که به عنوان رسانه ای با نفوذ، نقش بارزی ایفا می کرد. این رسانه به سبب این که فرستنده پیام دارای وجاهت دینی است، دارای اعتبار است. کار واعظ از آنجا که متضمن یادآوری مسؤولیت ها و توجه دادن به عوامل سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی بود، با حکایت و داستان های آموزنده اخلاقی همراه می شد و از همین رو بود که وعظ را علم تذکیر و قصص می خواندند و واعظ را به این جهت مذکِّر یا قصه گو نیز می گفتند. ابن جوزی کتابی دارد باعنوان: «القُصّاص و المُذَکرین» که در آن به پیشینه وعظ در دوره اسلامی اشاره کرده، رهنمودها و توصیه هایی در این موضوع بیان می کند. برخی محققان وعظ و خطبه را تفکیک کرده اند؛ با این توضیح که وعظ بیشتر ناظر به پند و اندرز و آموزش احکام و مسائل اخلاقی است و خطبه بیشتر ناظر به مسائل سیاسی امت اسلامی بوده است. بر این اساس به نظر می رسد در دهه های آغازین اسلام، وعظ و خطبه هر دو به یک اندازه اهمیت داشت. اما بتدریج با ریشه دار شدن اختلافات فکری و سیاسی، نقش سیاسی منابر اهمیت بیشتری یافت؛ یا این که مذهب رسمی در تعیین رویکرد محتوای منابر تاثیر داشت. دقیق تر این که بر اساس تکلیفی که اسلام برای تبلیغ دین قائل است، همواره مبلغان و واعظانی بوده اند که پیگیر رشد اخلاقی و عملی مردم بوده اند، اما منبر بخاطر تاثیری که داشت فقط به این محدود نمی شد و پیام هایی فراتر از آموزه های دینی را نیز مخابره می کرد.
استفاده حاکمان از منبر
...

معنی کلمه منبر در ویکی واژه

صندلی مانندِ بلندی که دارای چند پله است و خطیب یا واعظ در بالای آن می‌نشیند و خطبه می‌خواند یا وعظ میکند. مفردِ منابر.
کرسی پله دار که واعظ هنگام سخنرانی بالای آن می‌نشیند.
بالای منبر رفتن: الف- نصیحت کردن، موعظه کردن. ب- غیبت کردن از کسی.
منبر ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش مَن - بَر قابل تجزیه باشد؛ که مفهوم کلی از آن به معنی محیط من، پیرامون من، یا حتی کلاس من، بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه منبر

البته در مورد این سنگ‌ها آنچه بسیار اهمیت دارد وجود رگه‌های مختلف است. رگه‌هایی چون رگه‌های خاکی، آهن، مس و اکسیدهای مختلف که باید دقت شود که رگه کمتر داشته باشد یا اینکه سنگ رگه دار را در کجا بکار ببرند. از نمونه‌های بسیار عالی، می‌توان به سنگ مرمر سر در مسجد و سنگ یک تکه منبر اشاره کرد.
برپا شده منبر عزایت از روز ازل در آسمان‌ها
منبر نو به نوآباد مبارک بادت تا به جز حاسد تو پر غم و احزان نشود
باز از منبر فرود آمد به خلوتگه شتافت وز پس یک هفته در منبر شد از خلوت سرا
بی‌ یاد تو زاهد نکند روی به محراب بی‌مهر تو واعظ ننهد پای به منبر
واعظیم اما نه بهر خویشتن از برای دیگران بر منبریم
او در اردبیل فعالیت‌های سیاسی نیز انجام داد؛ در زمان جنگ شش روزه اعراب و اسراییل بود که در آن زمان حکومت ایران از اسراییل حمایت و بر ضد اعراب خبر منتشر می‌کرد که موسوی اردبیلی در منبرهای خود به حمایت از اعراب سخنرانی کرد و باعث شد که حکومت تصمیم به دستگیری وی بگیرد. هرچند به خاطر اعتصاب بقیهٔ روحانیون از این کار منصرف شده به تذکر اکتفا کرد.[نیازمند منبع]
در آرزوی لفظ فلکسای من جهان بر فرق خود نهاده ز افلاک منبرم
دل شیخ و واعظ از بس که گرفته جای در او سبب این بود که زلف تو به شکل منبری شد
پایۀ منبر گذشت از سر لوح و قلم از سر و افسر گذشت خسرو ملک عجم
منبر جان است شخصم گوش‌دار پند گیر اکنون که من بر منبرم
بشصت یا که بصد سال سب و لعل علی شود بمسجد و منبر بجای هر اوراد
در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه‌ای با امضای وی و سیدمحمدحسین طباطبایی و سید ابوالفضل موسوی زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی ضداسرائیلی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان انفرادی به سر برد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه‌های تبلیغی مسجد الجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود، تا این که آن مسجد و به‌دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر مطهری دستگیر شد و مدتی در زندان بود. پس از آن مطهری سخنرانی‌های خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می‌کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع‌المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ادامه داشت.
منبر مسجد محله قاضی بر اساس کارشناسی میراث فرهنگی قدمتی 700 ساله دارد.