معنی کلمه منال در لغت نامه دهخدا
- بعیدالمنال ؛ که دست یافتن بدان دشوار باشد : همت بر کاری بعیدالمنال گماشته است که بدان دشوار توان رسید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 238 ).
|| ( اِ ) طور و طریقه و منوال وخوی. ( ناظم الاطباء ). || حاصل و محصول اراضی ملک و باغ و مزرعه و جز آن. ( از ناظم الاطباء ). محل حصول شی ٔ، چنانکه اراضی ملک و جاگیر و باغ و مزرعه و دکان که این همه محل حصول مال و زر هستند. ( غیاث ):
ولیکن گرفتم که هرگز نجویم
نه ملک و منالی نه مال و متاعی.خاقانی.چه یافتن منال بی وسیلت مال دشخوار و ناممکن بود. ( سندبادنامه ص 293 ).
بنده صاحب عیال و مال نداشت
بجز آن مزرعه منال نداشت.نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 340 ).منال مسلمانان کلی برمی داریم. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 20 ). از جهت موضوع غله منال ایشان که راه حرمت نرفته بود... ( المضاف الی بدایعالازمان ص 35 ). || مال و دولت و ثروت. ( ناظم الاطباء ). آنچه یابند از مال و ثروت و خواسته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به پیراستن کار و به آراستن ملک
از او یافته هر شاهی رسمی و منالی.فرخی.نگردد چون منی خود گرد بیشی
نه گرد حیلت از بهر منالی.ناصرخسرو.نیست در این کنج و در این نیز گنج
نامدم اینجای ز بهر منال.ناصرخسرو.ز رای تست خرد را دلیل و یاریگر
ز دست تست سخا را منال و دست گذار.مسعودسعد.به منال و اصابت که از اشغال یابند شادمان و مستظهر شوند. ( کلیله و دمنه ).
نه در صدر تملق کنم ز بهر طمع
نه از ملوک مذلت کشم ز بهر منال.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 241 ).
خلق همه عالم ز تو با نفع ومنالند
بر عالمیان عالم نفعی و منالی.سوزنی.چهار چیزکه اصل فراغت است و منال
نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال
کند به شرم ملامت ، عمل به خجلت عزل
بقا به تلخی مرگ و طمع به ذل سؤال.