معنی کلمه مناظره در لغت نامه دهخدا
اندر مناظره سخن سرد از او مگیر
زیرا که نیست جز سخن سرد آلتش.ناصرخسرو.بر اسب معانی و معالی
در دشت مناظره سوارم.ناصرخسرو.گر نه بره نه گرگ نیی بر در امیر
چونی جواب راست بده بی مناظره.ناصرخسرو.در راه دین همه جنگ و مناظره است با نفس و با شیطان. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 754 ).
در این مناظره بودیم کز سپهر کبود
زدوده طلعت بنمود چشمه روشن.مسعودسعد.گه مناظره هر فاضلی که سرورتر
ز شرم پیش تو سر در شکم کشد چو کشف.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 227 ).
ای آنکه بر سخای تو هرکس سؤال کرد
آمد نعم جواب و نیامد مناظره.سوزنی.اگر شما را اتفاق مناظره باشد وفور علم او و قصور جهل تو پیدا آید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 92 ). اکنون چون چنین می خواهی ساخته باش این مناظره و منافره را. ( مرزبان نامه ایضاً ص 95 ).
گه مناظره با کوه اگر سخن رانی
ز اعتراض تو مفحم شود معید صدا.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 207 ).
جماعتی باشند که مسائل علوم را، جمع و حفظ کنند و در اثنای محاوره و مناظره... بر وجهی ایراد کنند که مستمعان تعجب نمایند. ( اخلاق ناصری ). اگر در مناظره و محاورات طرف خصم را رجحان یابد انصاف بدهد. ( اخلاق ناصری ). عالمی را مناظره افتاد با یکی از ملاحده. ( گلستان ). با درویش بچه ای مناظره درپیوسته. ( گلستان ). آنچه حقیقت حال است سر قدر به بحث و مناظره و تحریر مکشوف نشود. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 35 ). رجوع به مدخل قبل و معنی بعد شود.