مناط

معنی کلمه مناط در لغت نامه دهخدا

مناط. [ م َ ]( ع مص ) ( از «ن و ط» ) مصدر میمی است. به چیزی درآویختن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) به معنی درآویختگی و پیچیدگی که حاصل بالمصدر است. ( غیاث ) ( آنندراج ). درآویختگی و پیچیدگی. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) صیغه اسم ظرف به معنی جای درآویختن چیزی. ( غیاث ) ( آنندراج ). موضع تعلیق و محل آویختگی.( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مجازاً گاهی به معنی مطلب و مقصد نیز مستعمل می کنند. ( غیاث ) ( آنندراج ). علاقه و مطلب و مقصد. ( ناظم الاطباء ). || مِلاک ، مناط اعتبار بودن یا نبودن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : این علت از نفس برنخیزد الا به ریاضات بلیغه... که برودت و یبوست جبلی را که مناط تأبی و استعصای اوست از وی انتزاع کند. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 89 ). مناط ادب تغایر وجوداست ، بلکه به نسبت با چنین حالی رعایت ادب ترک ادب بود. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 214 ). چه تواند بود که منشاء و مناط آن واقعه ارادتی بود کامن در نفس مرید و علم او بدان نرسد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 222 ). || ( اصطلاح اصول ) نزد اصولیان ، مناط حکم ، علت حکم باشد. ( فرهنگ علوم نقلی سجادی ). علت و منشاء وضع یک قانون ، در حقوق جدید به جای این لغت ملاک استعمال می شود. ( از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- تنقیح مناط ؛ عبارت از نظر و اجتهاد باشد در معرفت وجود علت ، مثلاً عدالت علت قبول شهادت است و آنکه عدالت ، علت است اجماعی است و اثبات آن در شخص معین از راه نظر و اجتهاد و تحقیق مناط و تنقیح خواهد بودو شکی نیست که تمسک از باب تحقیق مناط درست و جایز است و مورد قبول همه است. ( از فرهنگ علوم نقلی سجادی ). به معنی استخراج مأخذ و سبب وضع یک قانون معین است. در اصطلاح ، نوعی از قیاس قطعی است که علت و سبب وضع یک قانون را استخراج نموده و آن قانون را در هر موردی از موارد سکوت قانون که علت مزبور در آنجا وجودداشته باشد مورد استناد قرار می دهند، مثلاً به موجب ماده 10 قانون مدنی ، قراردادهای خصوصی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است. مناط و مأخذ و سبب وضع این ماده آزادی اراده افراد در روابط بین خودشان می باشد. این مناط در ایقاعات هم وجود دارد، زیرا می دانیم نظر قانونگذار این نیست که در مورد ایقاعات آزادی اراده وجود نداشته باشد. بنابراین از روی ملاک و مناط ماده ده قانون مدنی می توان گفت هر ایقاعی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است. فقها بجای قیاس قطعی اصطلاح تنقیح مناط را به کار می برند و تنقیح مناط را به دو نوع قطعی و ظنی تقسیم نمی کنند، ولی پاره ای از فقهاتنقیح مناط را به دو نوع مذکور تقسیم کرده اند. ( ترمینولوژی حقوق جعفری لنگرودی ).

معنی کلمه مناط در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) درآویختن . ۲ - (اِمص . ) آویختگی ، تعلیق . ۳ - (اِ. ) جای آویختن . ۴ - ملاک ، سند. ۵ - مقصد، مطلب .

معنی کلمه مناط در فرهنگ عمید

ملاک، میزان.

معنی کلمه مناط در فرهنگ فارسی

جای آویختن، محل تعلیق، آویختگی ، مجازابه معنی ملاک ومیزان ومقصد

معنی کلمه مناط در ویکی واژه

درآویختن.
آویختگی، تعلی
جای آویختن.
ملاک، سند.
مقصد، مطلب.

جملاتی از کاربرد کلمه مناط

مناطق فلکی چاکر تراست نطاق ز مهر و ماه بسی گوی زر بچوگان داشت
وز طرفی خیل صوفیان اباحی بسته ز هر سو به هدم شرع مناطق
بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق بود معاینه جوزا غلام بسته نطاق
کارش اینک به سعی تست منوط زانکه در ملک حکم تست مناط
ای مدیر مناطق دمادم وی مدار دوائر سراسر
حکمت او بس غرایب را مناط قدرت او بس عجایب را سبب
اینجهت آمد مناط اعتبار هست مقصد غیر آن را واگذار
نیست تنگی مناط کار جماع مرد را عشوه آورد به سماع
همچو میزان دشمن تو باد پیموده ز عمر همچو جوزاناصحت اززر مناطق ساخته
فایده- مناط تکلیف و مورد حکم ادراک ادراک است نه ادراک بسیط: یا ایهاالذین آمنوا آمنوا.