معنی کلمه مناسک در لغت نامه دهخدا
تا بیابی گر بجویی از برای حج و غزو
در مناسک حکم حج و در سیر حکم غزا.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 34 ).تا بیابد حاجی و غازی همی اندر دو اصل
در مناسک حکم حج وندر سیر حکم غزا.سنائی ( ایضاً ص 4 ).خوانده اند از لوح دل شرح مناسک بهر آنک
در دل از خطیداﷲ صد دلستان دیده اند.خاقانی.گویی کانبوه حافظان مناسک
گرد در مسجدالحرام برآمد.خاقانی.سوی کعبه شد رخ برافروخته
حساب مناسک درآموخته.نظامی.قیام به شعایر و مناسک مقتضی وقع و تعظیم شرع باشد. ( اخلاق ناصری ). اگر بر سبیل تطوع خواهندکه حج گزارند در تعلیم مناسک آن با دیگر کتب رجوع نمایند. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 339 ).
- مناسک الحج ؛ عبادات حج و یا موضع عبادات حج. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- مناسک حج ؛ رجوع به ترکیب قبل شود : چون آدم طواف آن خانه را کرده و مناسک حج را بدان بیاموخت و به عرفات بیرون بردش آدم یاد حوا نبود. ( قصص الانبیاء ص 23 ).
پس گشته صدهزار زبان آفتاب وار
تا نسخه مناسک حج گردد از برش.خاقانی.بعد از وصول به مکه مبارکه از جبرئیل تعلیم گرفته به مناسک حج پرداخت. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 20 ). چون حضرت مقدس نبوی علیه السلام عزم اقامت مناسک حج جزم فرمود به قبایل عرب پیغام فرستاد که... ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 409 ).