مناسبی

معنی کلمه مناسبی در لغت نامه دهخدا

مناسبی. [ م ُ س ِ ] ( حامص ) مأخوذ از تازی ، مناسبت و شایستگی. موافقت و سزاواری. ( از ناظم الاطباء ). مناسب بودن. رجوع به مناسب شود.

معنی کلمه مناسبی در فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی مناسب و شایستگی و موافقت و سزاواری .

جملاتی از کاربرد کلمه مناسبی

اکسیژن نه خواننده ای داشت و آهنگ‌های آن حتی عنوان مناسبی هم نداشتد فقط: یک، دو، سه… حتی مادرم هم به من گفت چرا اسم آلبومت، نام یک گاز است؟! به همین خاطر، انتشار این آلبوم توسط شرکت‌های مختلفی پذیرفته نشد.
احنف بن قیس گفت: شتاب جز در چهار چیز ستوده نیست: نکاح کردن دوشیزگان هنگامی که همتای مناسبی یافته شود. رویاروی شدن با کاری سترگ که ناگزیر است و کار نیکو کردن.