مناسبت

معنی کلمه مناسبت در لغت نامه دهخدا

مناسبت. [ م ُ س َ / س ِ ب َ ] ( از ع ، اِمص ) موافقت و پیوستگی و علاقه و ارتباط و مشابهت. ( ناظم الاطباء ). مناسبة : اما اصل دوستی را که بنابر مناسبت بود منقطع نکند. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 838 ).
رخسار و قامتش ز طریق مناسبت
ماه شب چهارده بر خط استواست.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 20 ).
گفت : ای سفیه ! آخر شتر را با تو چه مناسبت است و ترا بدو چه مشابهت ؟ ( گلستان ).
خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار می رفت و فروچکید خالی.سعدی.- بمناسبت ( در حال اضافه ) ؛ بجهت ِ. بسبب ِ : از ایشان بمناسبت طهارت طینت به قلوب امم رسیده. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 49 ). از قلوب و نفوس امت بمناسبت صفاو طهارت چندین هزار جداول استعداد مهیا گردانید. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 61 ). بمناسبت صفا و طهارت ، قبول نزول علم پدید آمد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 61 ).
- بی مناسبت ؛ عدم موافقت. ( ناظم الاطباء ).
- || بی جا و بی موقع و بی معنی.
- مناسبت افتادن ؛ توافق پیدا شدن : احوال ما و ایشان در لوح محفوظ نبشته است چون باطن آدمی را با آن مناسبتی افتد در خواب احوال ایشان را از آنجا بداند و چون ایشان را مناسبتی افتد احوال ما بدانند. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 876 ).
- مناسبت دادن ؛ موافق ساختن. سازگار کردن : سعید کسی است که اینجا طبع خود را با آن مناسبت داده باشد تا آن موافق وی بود و همه ریاضتها... برای این مناسبت است. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 852 ).
- مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 845 ). سیاقت کتاب البته مناسبتی ندارد. ( کلیله و دمنه ). شیر... گفت : این اشارات با مروت مناسبت ندارد. ( کلیله و دمنه ). و این صنعت چون عذب و مطبوع افتد و اوصاف آن از روی معنی با مقصود مناسبتی دارد... پسندیده باشد. ( المعجم چ دانشگاه ص 427 ).
|| شایستگی. سزاواری. لیاقت. ( از ناظم الاطباء ): کمال این منزلت رسول را بود... و بعد از او بحسب مناسبت و اندازه قرب خواص امت او را نصیبی از آن کرامت شد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 341 ).
-بی مناسبت ؛ عدم شایستگی و عدم لیاقت. ( ناظم الاطباء ).
|| با هم نسبت داشتن. ( غیاث ). خویشی. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مناسبة شود. || ( اصطلاح کلام و حکمت ) نزد متکلمان و حکماء، اتحاد در نسبت است و آن را تناسب نیز گویند، مانند زید و عمرو هرگاه در فرزندی بکر مشارکت داشته باشند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح بدیع ) مناسبت که آن را تناسب و توفیق و ائتلاف و تلفیق و مراعاةالنظیر نیز گویند جمع کردن چیزی است با آنچه مناسب آن است و طباق و مطابقه از این تعریف بیرون است ، زیرا تناسب در طباق به تضاد است و حال آنکه در مناسبت جز این است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه مناسبت در فرهنگ معین

(مُ س بَ ) [ ع . مناسبة ] (مص ل . ) با هم نسبت داشتن ، هم شکل شدن . ج . مناسبات .

معنی کلمه مناسبت در فرهنگ عمید

۱. با هم نسبت داشتن، خویشی داشتن.
۲. هم شکل شدن.

معنی کلمه مناسبت در فرهنگ فارسی

باهم نسبت داشتن، خویشی داشتن، همشکل شدن
۱ - ( مصدر ) با هم نسبت و خویشی داشتن . ۲ - مشابه شدن . ۳ - ( اسم ) نسبت خویشی . ۴ - مشابهت همانندی جمع : مناسبات .

معنی کلمه مناسبت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مناسبت، تناسب در لفظ یا سیاق کلام؛ از اسباب تقدیم لفظی بر لفظ دیگر را می گویند.
«مناسبت» یکی از اسباب تقدیم و تاخیر است؛ یعنی گاهی به مناسبتی که در سیاق کلام هست، لفظی بر لفظ دیگر مقدم می شود.
مثال
مانند:۱. (ولکم فیها جمال حین تریحون وحین تسرحون)؛ «و در آن ها ( چهارپایان ) برای شما زینت و شکوه است هنگامی که آن ها را به استراحتگاهشان بازمی گردانید و هنگامی که (صبحگاهان) به صحرا می فرستید». در این آیه، بازگرداندن حیوانات در شامگاهان از آن رو که زیباتر از به صحرا رفتن در صبحگاهان است بر آن مقدم شده است (هنگام رفتن حیوانات همه گرسنه اند).۲. (والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا)؛ «و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سختگیری». در این آیه، نفی اسراف مقدم شده است؛ زیرا اسراف در انفاق بیشتر صورت می پذیرد.گاهی نیز تقدیم و تاخیر به دلیل مناسبت لفظ است، نه سیاق ؛ مانند:۱. تقدیم لفظ «اول» بر «آخر» در (هو الاول والآخر) ؛۲. تقدیم لفظ «مستقدم» بر لفظ «مستاخر» در (ولقد علمنا المستقدمین منکم ولقد علمنا المستاخرین).

معنی کلمه مناسبت در ویکی واژه

مناسبة
با هم نسبت داشتن، هم شکل شدن.
مناسبات.

جملاتی از کاربرد کلمه مناسبت

صحبت جنس جز به جنس که دید الفت بی مناسبت که شنید
گیرد مناسبت برخ و زلف یار من گر شاخ سنبل از بر گلنار کج نهند
و ایشان را با مرگ مناسبت بیش است
صحبت مجو به هرکه ترا نیست نسبتی اول مناسبت طلب آنکه مصاحبت
پس معلوم شد که تا کلام به سمع درنرود از زبان بدر نیاید، یعنی اگر گوش نباشد سخن نباشد و مناسبت چشم با آتش آنست که اگر آتش نباشد هیچ نبات از زمین نروید و به کمال نرسد؛ و همچنین اگر چشم نباشد از دست هیچ کفایت نیاید. پس در عالم بزرگ به واسطۀ افلاک از آب و حیوان و نبات پیدا شوند و به واسطۀ آتش به کمال رسند و این حالت به میانجی هوا باشد همچنین در عالم کوچک نیز به واسطۀ سمع و بصر وذوق و لمس، نطق و کتابت حاصل شود و این نیز به میانجی بینی باشد که اگر بینی نباشد نفس نتوان زدن و این حالات میسر نگردد.
تن ضعیف مرا با معانی فربه همان مناسبت رشته است با گوهر
آلبوم هشت یک آلبوم گروهی است که در روز ۸-۸-۸۸ به مناسبت تولد علی بن موسی الرضا توسط هشت خواننده ایرانی اجرا شد.
فلک شبیه وی افتاده است و تا به ابد بدین مناسبت او را بلند شد مقدار
بدان که ایزد تعالی را سری است در دل آدمی که آن در وی همچنان پوشیده است که آتش در آهن. و چنان که به زخم سنگ بر آهن آن سر آتش آشکارا گردد و به صحرا افتد، همچنین سماع آواز خوش و موزون آن گوهر آدمی را بجنباند و در وی چیزی پدید آرد بی آن که آدمی را در آن اختیاری باشد و سبب آن مناسبتی است که گوهر دل آدمی را با عالم علوی که عالم ارواح گویند هست.
پس نفس تیره شکل ز روی مناسبت پیوند جان گزید چو در وی نگاه کرد