معنی کلمه مناسبت در لغت نامه دهخدا
رخسار و قامتش ز طریق مناسبت
ماه شب چهارده بر خط استواست.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 20 ).
گفت : ای سفیه ! آخر شتر را با تو چه مناسبت است و ترا بدو چه مشابهت ؟ ( گلستان ).
خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار می رفت و فروچکید خالی.سعدی.- بمناسبت ( در حال اضافه ) ؛ بجهت ِ. بسبب ِ : از ایشان بمناسبت طهارت طینت به قلوب امم رسیده. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 49 ). از قلوب و نفوس امت بمناسبت صفاو طهارت چندین هزار جداول استعداد مهیا گردانید. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 61 ). بمناسبت صفا و طهارت ، قبول نزول علم پدید آمد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 61 ).
- بی مناسبت ؛ عدم موافقت. ( ناظم الاطباء ).
- || بی جا و بی موقع و بی معنی.
- مناسبت افتادن ؛ توافق پیدا شدن : احوال ما و ایشان در لوح محفوظ نبشته است چون باطن آدمی را با آن مناسبتی افتد در خواب احوال ایشان را از آنجا بداند و چون ایشان را مناسبتی افتد احوال ما بدانند. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 876 ).
- مناسبت دادن ؛ موافق ساختن. سازگار کردن : سعید کسی است که اینجا طبع خود را با آن مناسبت داده باشد تا آن موافق وی بود و همه ریاضتها... برای این مناسبت است. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 852 ).
- مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 845 ). سیاقت کتاب البته مناسبتی ندارد. ( کلیله و دمنه ). شیر... گفت : این اشارات با مروت مناسبت ندارد. ( کلیله و دمنه ). و این صنعت چون عذب و مطبوع افتد و اوصاف آن از روی معنی با مقصود مناسبتی دارد... پسندیده باشد. ( المعجم چ دانشگاه ص 427 ).
|| شایستگی. سزاواری. لیاقت. ( از ناظم الاطباء ): کمال این منزلت رسول را بود... و بعد از او بحسب مناسبت و اندازه قرب خواص امت او را نصیبی از آن کرامت شد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 341 ).
-بی مناسبت ؛ عدم شایستگی و عدم لیاقت. ( ناظم الاطباء ).
|| با هم نسبت داشتن. ( غیاث ). خویشی. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مناسبة شود. || ( اصطلاح کلام و حکمت ) نزد متکلمان و حکماء، اتحاد در نسبت است و آن را تناسب نیز گویند، مانند زید و عمرو هرگاه در فرزندی بکر مشارکت داشته باشند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح بدیع ) مناسبت که آن را تناسب و توفیق و ائتلاف و تلفیق و مراعاةالنظیر نیز گویند جمع کردن چیزی است با آنچه مناسب آن است و طباق و مطابقه از این تعریف بیرون است ، زیرا تناسب در طباق به تضاد است و حال آنکه در مناسبت جز این است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).