منازل

معنی کلمه منازل در لغت نامه دهخدا

منازل. [ م َ زِ ] ( ع اِ ) ج ِ منزل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به منزل شود. منزلها. خانه ها.مسکنها. مکانها. ( از ناظم الاطباء ). سرایها : مقاله دوم در تدبیر منازل و آن مشتمل بر پنج فصل است ، فصل اول در سبب احتیاج به منازل و... ( اخلاق ناصری ). آنچه راجع بود به اهل منازل به مشارکت مانند مناکحات و... ( اخلاق ناصری ). بعد از آن به درجه اکمال غیر که آن تدبیر امور منازل و مدن باشد برسد. ( اخلاق ناصری ). || فرودآمدنگاهها و توقف گاهها. ( ناظم الاطباء ). منزلهای میان راه. مراحل :
بیابان درنورد و کوه بگذار
منازلها بکوب و راه بگسل.منوچهری.غریب از ماه والاتر نباشد
که روزو شب همی بُرَّد منازل .منوچهری.با قاضی بوالحسن پسر قاضی ابوالعباس استقبال رفته بودند بسیار منازل. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 208 ).
آخر بکوب روی منازل چو آفتاب
زیرا که منزل تو نتابد مقام تو.
ابوالفرج رونی ( دیوان چ چایکین ص 108 ).
جرم قمر از فر تو در دادن دارو
چون مجتمعالنوری است در کل منازل .سنائی ( دیوان چ مصفا ص 194 ).در منازل از گدایی ، حاجیان حج فروش
خیمه های ظالمان را رکن و مشعر کرده اند.سنائی ( ایضاً ص 87 ).راهی است بلعجب که در او چون قدم زنی
کمتر منازلش دهن اژدها شود.سنائی ( ایضاً ص 432 ).من در مراحل شیبم و او در منازل شباب. ( چهارمقاله ص 24 ). تا پس از شمردن منازل... رسیدم به شهر ارمنیه. ( مقامات حمیدی چ اصفهان ص 208 ).
نیست طرفه گر بود چشم و دلم جای تو زآنک
هست ماه از طرف و قلب اسم منازل یافته.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 321 ).
بیابانی هائل در طی آن منازل بازپس گذاشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 354 ).
از شکل بروج و از منازل
افتاده سپهر در زلازل.نظامی.مدتی دراز منازل و مراحل می نوشت. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 131 ). من از راه دور آمده ام مراحل و منازل نوشته... ( مرزبان نامه ایضاً ص 185 ). از آن منازل در حرکت می آمده اند و به هر منزل که نزول می کرده اند همان آواز کوچ کوچ به سمع ایشان می رسیده. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 45 ).تا نخست راید ایمان در منازل قلوب ، اختیار نزول کند. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 49 ). چنانکه اشتر به نغمه ٔحداء بارهای گران به آسانی بکشد و به یک منزل چندین منازل از سر نشاط طی کند. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 188 ). آن را از خاور خاشاک شکوک و شبهات رفته و اعلام و منازل آن معین کرده. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 53 ).

معنی کلمه منازل در فرهنگ معین

(مَ زَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ منزل ، مسکن ها.

معنی کلمه منازل در فرهنگ عمید

= مَنزل

معنی کلمه منازل در فرهنگ فارسی

جمع منزل
( اسم ) جمع منزل : ۱ - خانه ها سرایها ۲ - منزلهای بین راه مراحل : [ و سایر جزایر دریا با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند .. منتظم شد . ] ( المعجم . چا . دانشگاه ۱۳۳۸ )

معنی کلمه منازل در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مقامات

معنی کلمه منازل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَنَازِلَ: منزلها - محلهای فرود آمدن و نزول
ریشه کلمه:
نزل (۲۹۳ بار)
منظور از «مَنَازِلَ» از مادّه «نُزُول» جمع «منزل» همان منزلگاه های بیست و هشتگانه ای است که ماه قبل از «محاق» و تاریکی مطلق، طی می کند; زیرا هنگامی که ماه، سی روز تمام باشد، تا شب بیست و هشتم در آسمان قابل رؤیت است، ولی در شب بیست و هشتم به صورت هلال بسیار باریک زرد رنگ، کم نور و کم فروغ در می آید، و در دو شب باقیمانده قابل رؤیت نیست که آن را «محاق» می نامند، البته در ماههایی که بیست و نه روز است، تا شب بیست و هفتم معمولاً ماه در آسمان دیده می شود،و دو شب باقیمانده «محاق» است.

معنی کلمه منازل در ویکی واژه

جِ منزل، مسکن‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه منازل

در جست و جوی حسن رخت آفتاب و ماه پیوسته در تردّد و قطع منازلند
ای آفتاب چون مه آسان نرفتم این ره تافرق سود پایم در قطع این منازل
زین منازل نکرده آب گذر هیچ کس را نکرده مست و خراب
بی براق عشق و سعی جبرئیل چون محمد در منازل کی رسی
در ره دین پوی بر ستور شریعت وز علما دان در این طریق منازل
مقالت دوم: در تدبیر منازل و آن پنج فصل است.
همیشه تا که بهر ماه ، ماه یک باری همه منازل گردون بزیر گام کند
کسی او عارف صاحب مقام است که حاضر در منازل بالتمام است
ماهی و منت ساخته منزل ز دل و جان مه را صنما چاره نباشد ز منازل
دل سیر نشد از کم و از بیش تو را با آن که منازل است در پیش تو را