معنی کلمه منار در لغت نامه دهخدا
- امثال :
اول چاه بکن بعد منار بدزد. ( امثال و حکم ص 315 ).
چاه نکنده منار دزدیدن ، نظیر: پیش از آب ، موزه کشیدن. ( امثال و حکم ص 607 ).
قبای بعد از عیدبرای گل منار خوب است ؛ هر چیز در زمان معین به کار است. ( امثال و حکم ص 1156 ).
کسی که منار می دزدد اول چاهش را می کند. ( امثال و حکم ص 1217 ).
|| نشان راه. ( دهار ). نشان که در بیابان بود. ( مهذب الاسماء ). نشان و نشان که در راه بر پا کنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نشانی که در راه قرار دهند. ( از اقرب الموارد ).
- ان للأسلام صوی و منارا ؛ یعنی اسلام را نشانه ها و راههاست که بدانهاشناخته گردد. ( از اقرب الموارد ).
- ذوالمنار ؛ لقب یکی از پادشاهان یمن که در بیابانها نشان بر پا می کرد تا در مراجعت راه گم نکند. ( ناظم الاطباء ). لقب ابرهة تبعبن الرائش ، زیرا وی اولین کسی است که در جنگهای خود، در راهها نشان برپا می کرد تا در بازگشت به کمک آنها راه خود را پیداکند. ( از اقرب الموارد ).
|| راه واضح و هویدا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || حد فاصل میان دو چیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنچه به عنوان حد و مرز میان دو چیز قرار دهند. ( از اقرب الموارد ). || نوعی از ماهی بر شکل مناره که خود را بر مرکب اندازد پس بشکند آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
منار.[ م ِ ] ( اِخ ) شیمی دان و نویسنده و شاعر فرانسوی ( 1822 - 1901 م. ). کاشف سریشم پنبه بود. ( از لاروس ).