ممیت

معنی کلمه ممیت در لغت نامه دهخدا

ممیت. [ م ُ ]( ع ص ) میراننده. ( مهذب الاسماء ). هر آن کس و هر آنچه سبب میشود مردن را. مهلک و قاتل. ( ناظم الاطباء ). کشنده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): سفاح لقب عبداﷲبن محمدبن عبداﷲبن عباس که ممیت دولت بنی امیه و اول از خلفای عباسیه است. ( منتهی الارب ). || فرزندمرده ( مذکر و مؤنث در آن یکسان است ). ج ، مماویت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ممیت. [ م ُ ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). مرگ بخشنده. مقابل محیی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه ممیت در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - میراننده . ۲ - خدای تعالی .

معنی کلمه ممیت در فرهنگ عمید

آن که یا آنچه سبب مردن شود، میراننده.

معنی کلمه ممیت در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - میراننده . ۲ - خدای تعالی

جملاتی از کاربرد کلمه ممیت

بود عبدالممیت آن کز ولایش بمیراند حق از نفس و هوایش
قوله تعالی: «وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ» ای لا تعتقدوا المعبود اثنین اللَّه گفت جلّ جلاله بندگان خویش را که اعتقاد مکنید که معبود دواند که معبود خود یکیست، یکتای بی همتا، موجود بذات، موصوف بصفات، فلا تتّخذوا له شریکا فتکونوا قد جعلتم الهین اثنین و الاله الحقّ واحد با وی انباز مگویید که با پس او با شریک دو باشند و خدا خود یکیست، یکتایی و یگانگی صفت او، «فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ» یعنی فانا ذلک الاله الواحد فخافونی، چون بدانستید که معبود بسزا یکیست، یگانه، آن یکی و یگانه منم از من ترسید، آن گه سخن با «هو» برد گفت: «وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ای له جمیع ما فی السّماوات و الارض من الاشیاء لا شریک له فی شی‌ء من ذلک هو خالقهم و رازقهم و هو محییهم و ممیتهم، هر چه در هفت آسمان و هفت زمین خلقست و چیز همه ملک و ملک اوست، همه رهی و چاکر اوست، همه آفریده و صنع اوست، با وی در آن هیچ انباز نه، آفریننده و روزی دهنده همه اوست، زنده کننده و میراننده اوست، «وَ لَهُ الدِّینُ واصِباً» ای و له الطاعة دائما یعنی طاعته واجبة ابدا، ای لیس احد یطاع له الّا انقطع ذلک عنه بزوال او هلاک غیر اللَّه فانّ الطاعة تدوم له، و نصب واصبا علی القطع. و قیل واصبا ای شاقّا یعنی طاعته واجبة علی کلّ الاحوال و ان کان فیها الوصب ای التّعب و له الطاعة رضی العبد بما یؤمر به ا و لم یرض و سهل علیه ا و لم یسهل، ثمّ قال: «أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ» ای أ فغیر اللَّه الذی خلق کل شی‌ء و أمر أن لا یتّخذ اله معه تتّقون.
سادعو علی البین الممیت من الجوی کنوح النبی اذ قال یا رب لاتذر
چو حی و میت و مر زوق لایق بمحیی و ممیت و هم برازق
«أَ وَ لَمْ یَرَوْا» این جواب منکران بعث است، ای او لم یعلموا یعنی هم یعلمون، «أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلی‌ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ» ای هم مقرّون بانّ اللَّه خالق السّماوات و الارض و خالقهم ابتداء و ممیتهم فلم انکروا الاعادة میگوید آن خداوندی که قادرست بر آفرینش آسمان و زمین با شدّت و قوّت و بزرگی آن، قادرست بر آفرینش آدمی با ضعف و حقارت وی در جنب آن، جای دیگر گفت: «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ»، «وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا» ای وقتا لعذابهم و اهلاکهم، «لا رَیْبَ فِیهِ» انّه آتیهم جوابا لقولهم: «أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً». و قیل فی الآیة تقدیم و تأخیر، تقدیره خلق السّماوات و الارض و جعل لهم اجلا لا ریب فیه قادر علی ان یخلق مثلهم، «فَأَبَی الظَّالِمُونَ» ای المشرکون، «إِلَّا کُفُوراً» جحودا بذاک الاجل و هو البعث و القیامة.
اما صفات جلال چون در مقام فناء الفنا صولت هیبت الوهیت و سطوت عظمت دیمومیت آشکارا کند نوری سیاه مغنی مبقی ممیت محیی مشاهد شود که شکست طلسم اعظم و رفع رسوم مبهم از طلوع او پیدا گردد. چنانک شیخ احمد غزالی رحمه‌الله علیه رمزی درین معنی میگوید. بیت
حی بجو از آب و باز آ زخاک اسمُ الممیت شش جهات این سرا از چار ارکان یافتم
دست یزدان، ممیت بدعت و کفر شیر حق محیی رسوم و سنن