مملکت راندن

معنی کلمه مملکت راندن در لغت نامه دهخدا

مملکت راندن. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حکم راندن. اداره امور مملکت کردن : پس فریشته اورا گفت : یا قیدار! چندین مملکت و شهر راندی و به شهوات و لذات دنیا مشغول بودی. ( تاریخ سیستان ص 45 ).

معنی کلمه مملکت راندن در فرهنگ معین

( ~. دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) فرمانروایی کردن .

معنی کلمه مملکت راندن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) اداره کردن امور مملکت : [ پس فریشته او را گفت : یا قیدار . چندین مملکت و سهر راندی و بشهوات و لذات دنیا مشغول بودی ...] ( تاریخ سیستان ۴۵ ) توضیح مرحوم بهار در ذیل صفحه مذکور نوشته اند : [ شهر راندن و مملکت راندن درین کتاب مکرر آمده بمعنی مجازی از قبیل کام راندن . ] ( ولی میتوان همان معنی اصلی را مراد دانست .

معنی کلمه مملکت راندن در ویکی واژه

فرمانروایی کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه مملکت راندن

کار تو گر مملکت راندن بود ور ره تو علم دین خواندن بود
اینجهان مملکت راندن کامست و هوا وآنجهان جنت و دیدار خدای متعال