ممقوت
معنی کلمه ممقوت در فرهنگ معین
معنی کلمه ممقوت در فرهنگ عمید
معنی کلمه ممقوت در فرهنگ فارسی
( اسم ) دشمن داشته شده مبغوض : [ طوطیی را با زاغی در قفس کردند .. میگفت این چه طلعت مکروه است و هیات ممقوت .. ] ( گلستان . چا . فروغی ص ۱۳۲ )
معنی کلمه ممقوت در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ممقوت
طوطیی با زاغ در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده میبرد و میگفت: این چه طلعت مکروه است و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون، یا غُرابَ البَینِ یا لَیتَ بَینی و بَیْنَکَ بُعدَ المَشرِقَینِ.
بفرستادندش و یوسف بسیار شادی کرد و بسیار چیز بخشید خادمان را و بسیار صدقه داد. و این غلام را برکشید و حاجب او شد و عزیزتر از فرزندان داشت، و چون شب سیاه بروز سپیدش تاختن آورد و آفتاب را کسوفی افتاد، از خاندانی با نام زن خواست و در عقد نکاح و عرس وی تکلّفهای بیمحل نمود، چنانکه گروهی از خردمندان پسند نداشتند. و جزا و مکافات آن مهتر آن آمد که بازنمودم. پس از گذشتن خداوندش چون درجه گونهیی یافت و نواختی از سلطان مسعود، اما ممقوت شد هم نزدیک وی و هم نزدیک بیشتر از مردمان و ادبار در وی پیچید و گذشته شد بجوانی روزگارش در ناکامی؛ و عاقبت کفران نعمت همین است. ایزد، عزّ ذکره، ما را و همه مسلمانان را در عصمت خویش نگاه داراد و توفیق اصلح دهاد تا بشکر نعمتهای وی و بندگان وی که منعمان باشند، رسیده آید بمنّه و سعة رحمته .