ممسوخ

معنی کلمه ممسوخ در لغت نامه دهخدا

ممسوخ. [ م َ ] ( ع ص ) آن که صورت وی برگردانیده شده و مسخ شده باشد. ( ناظم الاطباء ). صورت برگردانیده شده و بدترشده. ( آنندراج ). || لعین. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || اسب کم گوشت سرین. ( آنندراج ): فرس ممسوخ ؛ اسب کم گوشت سرین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح عروض ) جزئی از فروع افاعیل و آن «فاع » است از رکن فاعلاتن. فاع را فاعلاتن مسلوخ خوانند، یعنی پوست بیرون کشیده ، و بعضی عروضیان این زحاف را مسخ خوانده اند، و جزو را ممسوخ گفته. و این اسم بدین زحاف لایقتر است. ( المعجم چ مدرس رضوی چ دانشگاه ص 49 ).

معنی کلمه ممسوخ در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) مسخ شده ، تغییر شکل و صورت داده .

معنی کلمه ممسوخ در فرهنگ عمید

آن که صورت وی برگردیده و زشت شده باشد، مسخ شده.

معنی کلمه ممسوخ در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - انسانی که بصورت حیوان تبدیل شده . ۲ - تبدیل شده ( هر چیز ) . ۳ - آنکه صورت وی بصورتی بدتر و زشت تر بدل شده . ۴ - فاع را از فاعلاتن مسلوخ خوانند - یعنی پوست بیرون کشیده - و بعضی عروضیان این زحاف را مسخ خوانده اند و جزو را ممسوخ گفته و این اسم بدین زحاف لایق تراست ( المعجم . مد . چا . ۴٠ : ۱ )

معنی کلمه ممسوخ در ویکی واژه

مسخ شده، تغییر شکل و صورت داده.

جملاتی از کاربرد کلمه ممسوخ

و در خبر می‌آید از رسول خدا (ص) که گفت: در بنی اسرائیل مردی بود عابد، هرگز معصیت نکرده بود و در روزگار وی پادشاهی ظالم بود، این عابد برخاست با اصحاب خویش و در پیش آن ظالم شدند تا در وی تقرّب کنند، این عابد دست آن ظالم گرفت و در روی وی خندید، دست از وی باز نگرفته بود هنوز که ربّ العزّه صورت وی بگردانید و او را ممسوخ کرد.
لِما بَیْنَ یَدَیْها میگوید عبرتی کردیم ایشان را که فرا پیش‌اند یعنی اهل شام وَ ما خَلْفَها و ایشان که پسانند یعنی اهل یمن. لِما بَیْنَ یَدَیْها ای للامم التی تری تلک الفرقة الممسوخة یعنی امتی را که حاضر بودند و ایشان را می‌دیدند وَ ما خَلْفَها و امتها که پس ازیشان آیند و قصّه ایشان بشنوند. و قیل عقوبة لما مضی من ذنوبهم و عبرة لمن بعدهم میگوید آن را کردیم تا گناهان ایشان را عقوبت باشد و پسینان را عبرت باشد.
عیسی گفت خداوندا! بندگان تواند: «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ». پس از آن رب العالمین عذاب فرو گشاد و سیصد و سی و سه مرد را از ایشان ممسوخ کرد، خنازیر گشتند، شب در خانه خویش با اهل و عیال خفته و بامداد خوکان بودند. در مزبلها میگشتند، و نجاسات و قاذورات میخوردند.
کجا از روضهٔ رضوان چنان حوری برون آید لَطیفُ الکشح ممسوخ من الفردوس مسروق
باشد از ساده دلی ها سنگ ناهموار را در بهاء همسنگ ممسوخ بدخشان داشتن