ممدوحی

معنی کلمه ممدوحی در لغت نامه دهخدا

ممدوحی. [ م َ ] ( حامص ) ستوده بودن. ستودگی. پسندیدگی. || ممدوح کسی بودن. مورد مدح کسی قرار داشتن. مقابل مادحی.
ممدوحی. [ م َ حی ی ] ( ص نسبی ، اِ ) سکه ترکی عراقی از نقره ، مساوی 24 قرش که گمان می رود منسوب به ممدوح پاشا بوده باشد. ( از نقودالعربیة ص 186 ).

معنی کلمه ممدوحی در فرهنگ فارسی

سکه ترکی عراقی از نقره مساوی ۲۴ قرش که گمان می رود منسوب به ممدوح پاشا بوده باشد .

معنی کلمه ممدوحی در ویکی واژه

ممدوحی به معنای ستایش شده.
ممدوحی یکی از القاب فامیلی در ایران است.

جملاتی از کاربرد کلمه ممدوحی

چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی یا ممدوحی که باشدم ناموسی
نه ز همت میل ممدوحی مرا نه ز ظلمت خلوت روحی مرا
از آن چه به که بنزدیک چون تو ممدوحی ز طبع خویش نماید حکیم سحر حلال
ای مبارک رای ممدوحی‌ که از اوصاف تو مادحانت را پدید آمد حِکَم اندر کلام
نه هیچ راحت دیدم ز هیچ ممدوحی نه هیچ فایده بردم ز شعر و نظم سخن
چکنم چون نماند ممدوحی مدح بر خویشتن همیخوانم
چون تو در بخشش به هفت اقلیم عالم در کجاست چون تو ممدوحی سزای معنوی شعرم کدام
چون تو ممدوحی و انعام چنان مثل من مادح و اشعار چنین
ولی چو نیست درین روزگار ممدوحی که مادحی را دارد به شرط خود تیمار
مادح همچون تو ممدوحی رهی باید از آنک لایق مدح محمد نظم حسان یافتند