معنی کلمه ممدوح در لغت نامه دهخدا
در هر زبان به دانش ممدوح
در هر دلی به جود محبب.مسعودسعد.همه لطفی و همه همتی و پاک خرد
چون تو ممدوحی و من جای دگر، اینت خری.سنائی ( دیوان ص 331 ).ز معشوق نیکو و ممدوح نیک
غزلگو شد و مدح خوان عنصری.خاقانی.ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق. ( گلستان ). || ( اصطلاح حدیث ) در اصطلاح علم حدیث فقط اِشعار به مدح راوی دارد بی آنکه وثاقت یا امامی بودن او را رساند.