معنی کلمه ممالیک در لغت نامه دهخدا
از بهر خدا که مالکان جور
چندین نکنند بر ممالیک.سعدی.بدین دیه از ممالیک اویک راوریسان نام بوده است. دارا گفت : این دیه را به نام او کنید. ( تاریخ قم ص 84 ). || ج ِ مملکت. ( ناظم الاطباء )، اما صحیح در این مورد ممالک است بدون یاء. ( یادداشت لغت نامه ).
ممالیک. [ م َ ] ( اِخ ) نام سلسله ای از فرمانروایان مصر ( 650 -922 هَ. ق. / 1252 - 1517 م. ) بدین توضیح که جمع مملوک ممالیک و بمعنی غلام است و بیشتر این کلمه را درمورد غلامان سفیدپوست به کار می برده اند و از آنجا که سلاطین «ممالیک » مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا در جزء قراولان مزدور الملک الصالح ایوب قرار داشتند بدین نام نامیده شده اند. اولین ایشان شجرةالدر زوجه الملک الصالح است ، اگرچه چند سالی اسماً سلطنت با موسی از بازماندگان خاندان ایوبی بود، ولی پس از او ممالیک رسماً سلطنت مصر را به دست گرفتند و ایشان دو طبقه اند: ممالیک بحری و ممالیک برجی و این دوطبقه تا نیمه اول قرن دهم هجری مصر و شام را تحت اداره و حکومت خود داشتند و افراد آن سلسله ها با وجودسلطنت کوتاه و جنگهای داخلی دائمی و کشتن یکدیگر ممالک خویش را به خوبی اداره می کردند و شهر قاهره هنوزاز دوره سلطنت ایشان آثاری دارد که نماینده عشق وعلاقه سلاطین مملوک به صنایع مستظرفه و بناست. ممالیک علاوه بر این مردمانی جنگ آور و دلیر بودند و در مقابل صلیبیون عیسوی و نیز اردوهای تاتار مقاومتهای سخت کردند، مخصوصاً تاتارها را که در قرن هفتم هجری بر آسیا استیلا یافته و مصر را طرف تهدید قرار داده بودند چند بار مغلوب نمودند. دوره حکومت ممالیک بحری درسال 792 هَ. ق. به دست ممالیک برجی از میان رفت و ممالیک برجی را به سال 922 هَ. ق. سلاطین عثمانی از میان برداشتند. ( از طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال صص 70 - 75 ). رجوع به بحری و برجی شود.