مماطله

معنی کلمه مماطله در فرهنگ معین

(مُ طَ لِ یا لَ ) [ ع . مماطلة ] ۱ - (مص ل . ) معطل کردن ، در انتظار نگه داشتن . ۲ - (اِمص . ) تاخیر، درنگ .

معنی کلمه مماطله در فرهنگ عمید

۱. کاری را به تٲخیر انداختن، امروزوفردا کردن.
۲. درنگ و تٲخیر در کار.

معنی کلمه مماطله در فرهنگ فارسی

کاری رابه تاخیرانداختن، امروزوفرداکردن ، درنگ وتاخیردرکار
۱ - ( مصدر ) تاخیر کردن در کاری یا در حق کسی معطل کردن در انتظار نگه داشتن . ۲ - ( اسم ) تاخیر درنگ .
در دین و وعده یا دور افکندن

معنی کلمه مماطله در ویکی واژه

مماطلة
معطل کردن، در انتظار نگه داشتن.
تاخیر، درنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه مماطله

در نوشتن بسی مماطله رفت یک نوشتم ز صد به دشواری
باما بوعده یی که نهادی وفا نمای دانی که نیست رسم کریمان مماطله