مماشات

معنی کلمه مماشات در لغت نامه دهخدا

مماشات. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) با کسی رفتن و همراهی کردن. ( غیاث اللغات ). || مدارا. ( ناظم الاطباء ).
- مماشات کردن ؛ همراهی کردن در رفتار با کسی.
- || مدارا کردن. رجوع به مماشاة شود.
مماشاة. [ م ُ ] ( ع مص ) با هم رفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). با کسی رفتن. ( مجمل اللغة ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). با کسی رفتن و همراهی کردن. ( آنندراج ). رجوع به مماشات شود.

معنی کلمه مماشات در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . مماشاة ] (مص ل . ) ۱ - مدارا کردن با کسی . ۲ - با هم راه رفتن .

معنی کلمه مماشات در فرهنگ عمید

۱. با هم راه رفتن.
۲. مدارا کردن.
۳. با کسی همراهی کردن.

معنی کلمه مماشات در فرهنگ فارسی

باهم راه رفتن، مداراکردن، باکسی همراهی کردن
۱ - ( مصدر ) با کسی راه رفتن همراهی کردن . ۲ - مدارا کردن . ۳ - ( اسم ) همراهی ۴ - مدارا .

معنی کلمه مماشات در فرهنگستان زبان و ادب

{appeasement} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] سیاست کوتاه آمدن در برابر حریف برای تأمین صلح

معنی کلمه مماشات در ویکی واژه

مماشاة
مدارا کردن با کسی.
با هم راه رفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه مماشات

بچهٔ گرک در آغوش بپروردی و نیست این مماشات جز از بیخودی و بی‌خبری
زمانی که در بوهای بود، یوان شائو با پیشنهاد دونگ ژئو برای انتصاب او به عنوان مدیر بزرگ، مماشات نشد. او قصد داشت یک کودتا را برای برکناری دونگ ژئو از قدرت با شورش آغاز کند، اما توسط هان فو، فرماندار استان جی (冀州) تحت کنترل قرار گرفت.
اول بخطا پیشه مماشات کنید قانع چو نشد خطایش اثبات کنید
یک مطالعه علمی نشان داده‌است که ۳۰ گونه پرنده و ۲۹ گونه پستاندار در پیام‌های اصلی الگوی گام و سرعت یکسانی دارند؛ بنابراین، انسان‌ها و آن ۵۹ گونه زمانی می‌توانند همدیگر را درک کنند که «پرخاشگری، خصومت، مماشات، نزدیک شدن، تسلیم و ترس» را بیان کنند.