ملیم

معنی کلمه ملیم در لغت نامه دهخدا

ملیم. [ م ُ ] ( ع ص ) سزاوار ملامت.منه المثل : رب لائم ملیم. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).سزاوار ملامت و شایسته نکوهش. المثل : رب لائم ملیم ؛ چه بسیار نکوهش کننده ای که خود شایسته و سزاوار نکوهش و ملامت است. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ملیم آن کس باشد که کاری کند که به آنش ملامت کنند. ( ابوالفتوح رازی ) :
سخن حجت بر وجه ملامت مشنو
تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم .ناصرخسرو.
ملیم. [ م َ ] ( ع ص ) نکوهیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ملوم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ملیم. [ ] ( اِ ) واحد پولی در مصر و هزار عدد از آن برابر یک جنیه ، یعنی یک دینار مصری است. ( النقود العربیة ص 26 ).

معنی کلمه ملیم در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) ملامت شده ، نکوهیده .
(مُ ) [ ع . ] (ص . ) سزاوار نکوهش ، درخور ملامت .

معنی کلمه ملیم در فرهنگ عمید

در خور ملامت، سزاوار نکوهش.

معنی کلمه ملیم در فرهنگ فارسی

( صفت ) سزاوار نکوهش در خور ملامت : [ سخن حجت بر وجه ملامت مشنو تا نمانی بقیامت خزی و خوار و ملیم . ] ( ناصر خسرو . ۳٠۱ ) توضیح در بیت فوق میتوان بفتح اول نیز خواند .

معنی کلمه ملیم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُلِیمٌ: مورد ملامت قرار گرفته (کلمه ملیم اسم فاعل از لام است ، که به معنای داخل شدن در ملامت است ، مانند احرام که به معنای داخل شدن در حرم است )
ریشه کلمه:
لوم (۱۴ بار)
«مُلِیم» در اصل از مادّه «لوم» به معنای ملامت است و معنای «لائم» را می دهد و در اینجا منظور این است که: خود را ملامت نمود.
«مُلِیْم» اسم فاعل از باب «افعال» از مادّه «لوم» به معنای سرزنش است، و در این گونه موارد به معنای کسی است که مرتکب کاری می شود که در خور ملامت است.
تعبیر «هُوَ مُلِیْم» (او شایسته سرزنش است)، اشاره به این است که: نه تنها مجازات الهی این قوم را محو کرد، بلکه تاریخی که از آنها باقی مانده، نام ننگین و اعمال شرم آور آنها را حفظ کرده، و از ظلم و جنایت و کبر و غرور آنها پرده برداشته است، به طوری که همواره درخور سرزنش هستند.

معنی کلمه ملیم در ویکی واژه

ملامت شده، نکوهیده.
سزاوار نکوهش، درخور ملامت.

جملاتی از کاربرد کلمه ملیم

سخن حجت بر وجه ملامت مشنو تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم
تارزن زاغی و ریحان و ملیمای یهود ضرب‌گیر اکبری و احمدی و بابایی
هر دو در انجام طاعت کاملیم هر یکی امر دگر را حاملیم
صید ناوک خورده خواهد جست، ما خود بسملیم ای شکار افکن بتاز از پی شکار خویش را
کل من یدعی المحبة فیکم ثم یخشی الملام فهو ملیم
ما بسملیم از عشق کو یار سیم ساعد کز شوق خنجر او خود خنجری توان داد
آنها همه بی قرار حرف املند ما جمله در انتظار کار و عملیم
بر امید زخم دیگر زنده ایم ورنه از زخم نخستین بسملیم
ما نفس سرمایگان پر بسملیم پرفشانی عذر بیتاب فناست
غمام فالملیم هو الغمام‌