ملوث

معنی کلمه ملوث در لغت نامه دهخدا

ملوث. [ م ُ ل َوْ وَ ] ( ع ص ) آلوده. ( غیاث ) ( آنندراج ). آلوده شده. آلوده به پلیدی. ( از ناظم الاطباء ).
- ملوث ساختن ؛ ملوث کردن : آنچه در آن موضوع ماند، به هرگونه قاذورات و پلیدیها ملوث و مکدر ساختند. ( ظفرنامه یزدی ). و رجوع به ترکیب ملوث کردن شود.
- ملوث شدن ؛ آلوده شدن.
- ملوث کردن ؛ آلوده کردن. ( ناظم الاطباء ). آلودن : و به لوث خبث باطن و آلودگی خیانت شهوت ملوث و ملطخ کردم. ( سندبادنامه ص 71 ).
- ملوث گردانیدن ؛ ملوث کردن : جمال صیانت به خال خیانت ملوث گردانیدی. ( سندبادنامه ص 70 ). و رجوع به ترکیب قبل شود.
|| تیره کرده ( آب ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )
ملوث. [ م ِل ْ وَ ] ( ع ص ) مرد شریف. ( منتهی الارب ). مرد بزرگ قدر شریف. ( ناظم الاطباء ). سید شریف. مَلاث. ج ، ملاوث و ملاوثة. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه ملوث در فرهنگ معین

(مُ لَ وَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) آلود شده .

معنی کلمه ملوث در فرهنگ عمید

پلید و آلوده شده، آلوده به پلیدی.

معنی کلمه ملوث در فرهنگ فارسی

پلیدو آلوده شده، آلوده به پلیدی
( اسم ) آلوده به پلیدی آلوده شده .
مرد شریف . مرد بزرگ قدر شریف .

جملاتی از کاربرد کلمه ملوث

... و کار بوم و نفاق و غدر او را همین مزاج است و معایب او بی نهایت. و این قدر که تقریر افتاد از دریایی جرعه ای و از دوزخ شعله ای باید پنداشت. و مباد که رای شما برین قرار گیرد، چه هرگاه افسر پادشاهی بدیدار ناخوب و کردار ناستوده موم ملوث شد .
زعشق پاکم اسیر حرمان زمن بتانراو گر نه چندان حذر نبودی شدی ملوث هوس گر آلود به عشق پاکم
ظاهر کافر ملوث نیست زین آن نجاست هست در اخلاق و دین
خطاب آید که ای محمد ندانی که وی چه کرده است؟ عدد جفاهای بنده با وی بگوید، مصطفی (ص) گوید: سحقا سحقا، او که شفیع تو است چون بداند جفاهای تو، چنین گوید. پس بدان که آلوده ملوث را نپذیرد کسی مگر من، معیوب را ننوازد کسی جز از من «فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ»، علوه کبریاؤه، و کبریاؤه سناؤه، و علاؤه مجده، و عزّته عظمته، کسی که علوّ و کبریاء جلّ جلاله بدانست و اعتقاد کرد، نشانش آنست که همه قدرها در جنب قدر او غدر بیند، همه جلالها در عالم جلال او زوال بیند، همه کمالها نقصان، و همه دعویها تاوان داند، که با کمال او کس را کمال مسلّم نیست و با جمال او کس را جمال مسلم نیست.
دوم طایفه ائمه صالح‌اند که سخن از بهر خدای و ثواب آخرت گویند و ازبدعت و ضلالت دور باشند و از تفسیر و اخبار و آثار و سیر صلحا گویند بر جاده سنت و سیرت سلف صالح وخلق را بوعظ و نصحیت و حکمت با خدای و جاده شریعت و نوبت و زهد و ورع و تقوی خوانند چنانک حق تعالی میفرماید «ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه». و خلق را نه به رجای مذموم دلیر گردانند و نه درمبالغت تخویف از کرم حق نومید کنند که آن هم مذموم است. وخود را بآلایش طمع دنیاوی ملوث نکنند تاکلمه الحق توانند گفت و سخن بی‌طمع موثر آید که چون بحب دنیا و طمع آلوده بود سخن هم آلوده بود و از منشأ نفس آید نه آنچ آید حق بود ونه بر دل موثر آید و اگر نیز آنچ گوید حق گوید ولیکن از حق نیاید از سر باطل و هوا آید بر دل نیاید . بزرگان گفته‌اند آنچ از دل آیدبر دل آید.
بلنداقبال را دان پاک دامن اگر چه خرقه ای داردملوث
کاش‌که سیلی زمین تمام بشوید کز تو ملوث شده است تودهٔ غبرا
شکوه حیدری آن سان به دان مخنت کرد که جامه را به تن نحسن خود را ملوث کرد
یکی گنده پیری سیه روی دید ملوث بصد گونه عیب و عوار