معنی کلمه ملل در لغت نامه دهخدا
- احسن الملل ؛بهترین ملتها. بهترین دینها. کنایه از دین مبین اسلام :
قفل اسطوره ارسطو را
بر در احسن الملل منهید.خاقانی.- مِلَل و نِحَل ؛ به معنی دینها و مذهبها چه نحل جمعِنحله است که به معنی مذهب سوای اسلام باشد. ( غیاث ) : علم تواریخ مرکب است از علم ادیان و علم ابدان اما آنچه تعلق به دین دارد شناختن... آنچه اندرکتب انبیاست علیهم السلام... و تفاصیل ملل و نحل و مذاهب و واضع هر یکی... ( تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 7 ). در همه چیزها اهل و ملل و نحل خلاف کرده اند، مگر در این قضیه که معصیت حق تعالی زیان کار است. ( تاریخ بیهق ایضاً ص 287 ).
|| ج ِ ملت ، به معنی گروهی از افراد انسانی که بر خاک معینی زندگی کنند و تابع یک حکومت باشند :
نصردول و زین ملل میر خراسان
اصل ظفر و فتح ابوالفتح مظفر.امیرمعزی.رجوع به ملت شود.
- ملل متحد ؛ عنوانی ناشی از سرفصل منشورملل متحد که در سانفرانسیسکو به امضا رسیده ( 25 ژوئن 1945 م. ) برای بوجود آوردن سازمان جهانی ، معروف به سازمان ملل متحد و وصول به هدفهای آن. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
ملل. [ م َ ل َ ] ( ع مص ) سیر برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ملال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) : لاجرم خدر کسل و رعشه ملل سر انامل افتد، خامه خام از نگار کبریا و تحیات بازمی ماند. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 270 ).
ملل. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) داغی است بر پس گوش متصل بناگوش. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). داغ در پس گوش. ( ناظم الاطباء ).