ملعنت

معنی کلمه ملعنت در لغت نامه دهخدا

ملعنت. [ م َ ع َ ن َ ] ( ع اِ ) مأخوذ از تازی ، کاری که سبب لعنت گردد و شیطنت. ( ناظم الاطباء ). ملعنة. رجوع به ملعنة شود. || ( اِمص ) ملعونی. بنفرینی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ملعنة.[ م َ ع َ ن َ ] ( ع اِ ) راه کوفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). راه کوفته و راه آمد و شد. ( ناظم الاطباء ). || منزل مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مسکن و منزل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سبب لعنت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هر چیز که سبب لعنت گردد. ( ناظم الاطباء ). || پلیدی و حدث. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پلیدی و جای قضای حاجت. ج ، ملاعن. و فی الحدیث : اتقوا الملاعن الثلاث ؛ بپرهیزید از سه چیز که موجب لعنت است یعنی از تغوط کردن در راه عبور و آمدوشد و در سایه درخت و در کنار جوی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه ملعنت در فرهنگ معین

(مَ عَ نَ ) [ ع . ملعنة ] (اِ. ) ۱ - محل قضای حاجت ، جای تغوط . ۲ - آن چه موجب لعن شود. ۳ - در فارسی : بدذاتی ، شیطنت .

معنی کلمه ملعنت در فرهنگ عمید

۱. آنچه موجب لعن شود، شرارت، پلیدی.
۲. بدبختی.

معنی کلمه ملعنت در ویکی واژه

ملعنة
محل قضای حاجت، جای تغوط.
آن چه موجب لعن شود.
در فارسی: بدذاتی، شیطنت.

جملاتی از کاربرد کلمه ملعنت

بدین کشور نه‌بینی جز گروهی نابکار اندر کزیشان جز دروغ و ملعنت ناید به بار اندر
یا رب می ملعنت به جامم نکنی وز جام غرور و تلخکامم نکنی
سرمایه کاستی فزود من و تو است پیرایه ملعنت درود من و تو است
تا پیش اهل ملعنت آیند رو سفید روز خود از ستیزه شبه فام می کنند
انکار ازین فساد نداریم و روشن است تاربکی و خرابی این ملعنت ‌سرای