معنی کلمه ملعب در لغت نامه دهخدا
به روز آرایش مکتب شبانگه زینت ملعب
ضیاء روز و شمع شب شکرلب بر کسان خمری.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 551 ).
ملعب. [ م َ ع َ ] ( ع مص ) لَعْب. لِعْب. لَعِب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لعب شود.
ملعب. [ م ُ ل َع ْ ع ِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) منحوت از لعاب. کلمه ای است برساخته فارسی زبانان. داروی لعاب دار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماده بعد شود.