ملحفه

معنی کلمه ملحفه در لغت نامه دهخدا

( ملحفة ) ملحفة. [ م ِ ح َ ف َ ] ( ع اِ ) چادر. ج ، ملاحف. ( مهذب الاسماء ). چادر شب. ( دهار ). و رجوع به ملحف شود. || نزد مولدین ، چادری که بر پشت لحاف کشند پرهیز از شوخگین شدن آن را. ج ،ملاحف. ( از محیطالمحیط ). و رجوع به ماده بعد شود.
ملحفه. [ م َ ح َ ف َ / ف ِ ] ( از ع ، اِ ) مأخوذ از تازی ، چادر. ( ناظم الاطباء ) :
دستم از این حدیث شده زیرملحفه
پس چون زنان روی به دیوار آمده.عطار ( دیوان چ تقی تفضلی ص 820 ).و رجوع به ملحفه شود. || ملافه.( ناظم الاطباء ). عامه ملافه گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملافه شود. || آنچه چیزی را بپوشاند و بر آن احاطه کند. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ملحفه در فرهنگ معین

(مَ حَ فِ ) [ ع . ملحفة ] (اِ. ) نک ملافه . ج . ملاحف .

معنی کلمه ملحفه در فرهنگ عمید

= ملافه

معنی کلمه ملحفه در فرهنگ فارسی

لحاف، آنچه بخودبپیچندیاموقع خواب روی خودبیندازند، ملاحف جمع
( اسم ) ۱ - آنچه چیزی را احاطه کند و بپوشاند . ۲ - پارچه ای که هنگام خواب روی خود اندازند و بخود پیچند : [ ... دیگر ملحفه ای که به ورس رنگ کرده بودند ] ( ناسخ التواریخ جلد اول . از کتاب دوم . چا . قد . ص ۷٠۴ ) جمع : ملاحف .
چادر . چادر شب .

جملاتی از کاربرد کلمه ملحفه

دستم ازین حدیث شده زیر ملحفه پس چون زنان روی به دیوار آمده
چند فرسوده کنم طبع بهل تاببرند چامه غیداء و آن ملحفه قانی را