معنی کلمه ملت در لغت نامه دهخدا
امیرعالم عادل محمد محمود
جلال دولت و ملک و جمال ملت و دین.فرخی.و آنانکه مفسدان جهانند و مرتدان
از ملت محمد و توحید کردگار.منوچهری.یمین دولت و دولت بدو گرفته شرف
امین ملت و ملت بدو گرفته جمال.عنصری.از روزگار و خلق ملولم کنون ازآنک
پشتم به کردگار و رسول است و ملتش.ناصرخسرو.آفتاب پرست بوده اند یاملتی ضعیف داشته و... ( ابن البلخی ).
همیشه تا رخ صورت بری است از معنی
همیشه تا دل دعوی قوی است از برهان
تو دار مایه اظهار صورت و معنی
توباش حجت برهان ملت و ایمان.عثمان مختاری ( دیوان چ همایی ص 368 ).شمشیر پاسبان ملک است و نگاهبان ملت . ( نوروزنامه ).
عید اضحی سنت و رسم خلیل آزر است
اهل ملت را به رسم و سنت او افتخار.امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 410 ).زین فتح نو که کردی ملت گرفت قوت
زین ملک نو که بردی دولت گرفت بالا.امیرمعزی.شادی به تو مخلد، شاهی به تو مؤید
ملت به تو مزین ، دولت به تو مهنا.امیرمعزی.معین دولت عالی نصیر ملت حق
که پهلوان ملوک است و سیدالامرا.امیرمعزی.خلاف میان اصحاب ملتها هرچه ظاهرتر، بعضی به طریق ارث دست در شاخی ضعیف زده و... ( کلیله و دمنه ). در ترجیح دین و تفضیل مذهب خویش سخنی می گفتند و گرد تقبیح ملت خصم و نفی مخالفان می گشتند. ( کلیله و دمنه ).
سپهر دانش و دولت بهار ملکت و ملت
جمال مسجد ومنبر نظام مجلس و میدان.عمعق ( دیوان چ نفیسی ص 190 ).موحدی است گذشتن ز ملت ثنوی
ولیکن از ثنوی زادگی گذر نبود.سوزنی.مفتی شرع کرم عاقله ملت جود
آنکه از مادر احرار چنو کم زاید.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ج 2 ص 636 ).
دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا
مادر بخت یگانه زای صفاهان.خاقانی.