ملامت
معنی کلمه ملامت در فرهنگ عمید
۲. نکوهش، سرزنش.
معنی کلمه ملامت در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) سرزنش کردن . ۲ - ( اسم ) سرزنش نکوهش : [ عقوبت زلت عتاب باشد عقوبت تقصیر ملامت . ] ( مرزبان نامه . تهران . چا . ۱۱۷:۱ )
معنی کلمه ملامت در ویکی واژه
سرزنش کردن، نکوهش.
جملاتی از کاربرد کلمه ملامت
هر آنچه راحت و لذت بود به عشق در است مرا به عشق ملامت چرا کنند همی
چه سود سنگ ملامت زدن نزاری را که مانده در گل عشقم ز پای تا گردن
چرا ز سنگ ملامت شکسته دل باشم؟ که همچو موج مرا از شکست بال و پرست
بخور سوگند وز تهمت برستی روان را از ملامتها بشستی
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
چند نصیحت کند دوستم از نیک و بد چند ملامت کند دشمنم از پیش و پس
از ملامت شد جنون نارسای ما تمام شد می پرزور هر سنگی به این مینا رسید
ای حریف شخ کمان عشق هان مردش نخوانی هرکه رو گردانْد در میدانت از تیر ملامت
تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ
ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛ مرا بصبر و تو ر ا بر جفا کنند ملامت
شیخ عبدالهادی عقیلی (ایوان عقیلی) نقاش، نویسنده، و صوفی سوئدی بود. وی در سال ۱۸۶۹ به دنیا آمد و توسط رنه گنون با اسلام و تصوف آشنا گردید. وی پس از گرویدن به اسلام به مصر رفت و ضمن آشنایی به آثار ابن عربی به فرقه دروایش شاذلیه از ملامتیه گرایش یافت. عمده آثار وی به زبانهای سوئدی و فرانسوی است و به انگلیسی نیز ترجمه شدهاست. وی در سال ۱۹۱۷ درگذشت و در شهر ساله دفن گردید.