مقیم

معنی کلمه مقیم در لغت نامه دهخدا

مقیم. [ م ُ ] ( ع ص ) آن که در جایی آرام کند و دوام ورزد و آن را وطن کند و باشنده و متوطن و ساکن و قرارگرفته. ( ناظم الاطباء ). اقامت کننده. قاطن. ساکن. جای گرفته. جای گیر در جایی. ثاوی. مقابل مسافر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
مرا بی روی تو ناله ندیم است
دریغ هجر در جانم مقیم است.فخرالدین اسعد.دانی که من مقیمم بر درگه شهنشه
تا بازگشت سلطان از لاله زار ساری.منوچهری.پنج سوار رسید که از آن امیر یوسف بن ناصرالدین از قصدار که آنجا مقیم بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 240 ). صواب آن است که عزیزاً و مکرماً بدان قلعت مقیم می باشد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 9 ). امروز مقیم است به غزنین عزیزاً و مکرماً به خانه خویش. ( تاریخ بیهقی ).
بشنو سخن ایزد و بنگر سوی خطش
امروز که در حجره مقیمی و مجاور.ناصرخسرو.آنجا ( شهرتنیس ) لشکری تمام باسلاح مقیم باشند احتیاط را، تا از فرنگ و روم کس قصد آن نتواند کرد. ( سفرنامه ناصرخسرو ). روز قیامت هر که او را بر کسی فرمانی بوده باشد در این جهان بر خلق یابر مقیمان سرای و بر زیردستان خویش او را بدان سؤال کنند. ( سیاست نامه ، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 18 ).
چون نیستم مقیم در این گیتی
خود را عذاب خیره چرا دارم.مسعودسعد.هفت سیاره در سفر کشدم
ناشده هفته ای به خانه مقیم.مسعودسعد.من مقیمی چون توانم بود در خدمت که نیست
خیمه و خرگاه و اسب و اشتر و استر مرا.امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 49 ).ای مقیمان نشابور بخواهید مدام
حشمت او گه و بیگاه ز ایزد به دعا.امیرمعزی.یک زمستان دگر باش در این شهر مقیم
عزم رفتن مکن و داغ منه بر دل ما.امیرمعزی.هر روز منم مقیم در خانه عشق
هشیار همه جهان و دیوانه عشق.امیرمعزی.این اختران در وی مقیم از لمع چون در یتیم
این راجع و آن مستقیم این ثابت و آن منقلب.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 45 ).کس بنگرفت ماهی از تابه
دیو باشد مقیم گرمابه.سنائی.عالم چو منزل است و خلایق مسافرند
در وی مزور است مقام و مقیم ما.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 31 ).

معنی کلمه مقیم در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) اقامت گزیده .

معنی کلمه مقیم در فرهنگ عمید

۱. کسی که در جایی اقامت دارد.
۲. [قدیمی] برپا دارنده.
۳. [قدیمی] ثابت، پابرجا.

معنی کلمه مقیم در فرهنگ فارسی

برپادارنده، کسی که درجائی اقامت دارد، ثابت و پابرجا
۱ - ( اسم ) کسی که در جایی مسکن گرفته اقامت کننده : [ تا یکی جرعه مگر نذر گدایان سازند روز و شب بر در میخانه نشاط است مقیم . ] ( نشاط اصفهانی . چا . نخعی ۲ ) ۱۳۷ - ثابت شده در جایی مقابل مسافر : [ و اعقاب و اخلاف ایشان را مسلم داشته و بعضی بر عامه سادات مقیم و مسافر و کافه متصوفه وارد و صادر وقف کرده ... ] ( المعجم . چا . دانشگاه . ۱۴ ) جمع : مقیمین . ۳ - دایما مدام : [ رهبر دیو چو طاوس مدام مایه فسق چو عصفور مقیم . ] ( خاقانی . سج . ۹٠۳ )

معنی کلمه مقیم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّقِیمٌ: پاینده - ثابتی که هرگز زایل نشود و تمامی نداشته باشد - برپادارنده (برپادارنده ایکه آنچه را برپا می دارد زایل نشو و تمامی نداشته باشد)
معنی ثَاوِیاً: مقیم - کسی که در جایی مسکن یا اقامت کند
معنی عَاکِفُ: ملازم - مقیم (ازعکوف به معنای ملازمت و ایستادن نزد چیزی است. در عبارت "سَوَاءً ﭐلْعَاکِفُ فِیهِ " منظور از "عاکف فیه "کسی است که مقیم مکه باشد)
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

معنی کلمه مقیم در ویکی واژه

residente
اقامت گزیده.

جملاتی از کاربرد کلمه مقیم

(اعظم علی) متولد ۱۱ مهر ۱۳۴۹ / برابر با ۳ اکتبر ۱۹۷۰ در تهران، نوازنده و خواننده ایرانی مقیم مونترآل است.
مقیمان آن شهر مردم نواز به پیش آمدندش به صد عذر باز
ای درون پردهام اندر برون من برونم هم مقیم اندر درون
دلم به کوی تو رفت و مقیم شد آنجا وزان مقام به جایی دگر نخواهد شد
خدمتش را کسی کنند پدید که برو بایدش مقیم دوید
ای جان مقیم درگه والای شاه شو چون عرش خاکسار، در آن بارگاه باش
می توان چون سرو در صحن مصلا شد مقیم شد بهشتی عیدگاه از خوبرویان ای کلیم
نخستین کتاب با عنوان سلول های بنیادی و کاربردهای بالینی پزشکی به قلم دکتر احمدشاه فرهت پزشک افغانستانی مقیم ایران، منتشر شد.
چون نشیند به صدر جاه وجلال باد وحشی مقیم صف نعال
مقیم کوی تو بی روی تو با بلبلی ماند که صیادش به ماه دی قفس در گلشن آویزد
بنابر آمار منتشر شده اداره آمار آمریکا در سرشماری سال ۲۰۰۰، نزدیک به ۲۷٪ ایرانیان آمریکایی دارای مدرک کارشناسی ارشد به بالا بودند که این میزان در میان گروه‌های مهاجر آمریکایی، ایرانیان را در جایگاه نخست قرار داده‌است. بیش از ۵۶٪ ایرانیان مقیم آمریکا دارای مدرک کارشناسی هستند که در میان ۶۷ گروه مهاجر آمریکا، ایرانیان در رتبه دوم قرار دارند.
مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامان‌کن به هم می‌آورد چشم تو مژگان‌گیاه آنجا
به فردی که در کشور کانادا اقامت دائم بگیرد مقیم دائم گفته می‌شود.
مهسا احمدی (زاده ۲۳ مهر ۱۳۶۸، کرج) بدل‌کار ایرانی مقیم ایالات متحده آمریکا است.
چون ز یاد سقف صحنت چرخ و جنترا مقیم اشک انجم در کنارست، آب کوثر در روان