مقید

معنی کلمه مقید در لغت نامه دهخدا

مقید. [ م ُ ق َی ْ ی َ ] ( ع ص ) بسته شده و بندشده و در قید کرده. ( ناظم الاطباء ). بسته. بند کرده. بندی. به بند. به زنجیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : همچنان مقید و مسلسل در بند بلا بگذاشت. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 46 ).
که مدهوش این ناتوان پیکرند
مقید به چاه ضلالت درند.سعدی.- مقید گردانیدن ؛ بند کردن. به زنجیر کردن : بر وی بیرون آمد و او را مقید گردانید. ( لباب الالباب چ نفیسی ص 42 ).
|| بندکرده از شتر و جز آن. ج ، مقائید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || وابسته. دارای وابستگی تام و تمام. ملتزم : هر چند در ظاهر تفسیر، این تسمیه مقید است به وقت ذبح... لیکن متصوفه... این فهم کرده اند که تناول طعام باید که به ذکر مقرون باشد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 271 ). اما تارکان اختیار جمعی باشند که به هیچ یک از تقشف وتنعم مقید نباشند. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 280 ). نه مقید اخذ بود و نه مقید ترک. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 74 ). لفظ صوم... در عرف شریعت عبارت است از امساک مقید به طعام و شراب و وقاع از طلوع فجر تا غروب آفتاب مقرون به نیتی معین. ( مصباح الهدایه چ همائی ص 334 ).
بگشای قفل و بند طبیعت ز باطنش
چون ظاهرش به قید شریعت مقید است.جامی.در کوی دوست باش و مقید به جا مشو
پروانه را به باغ جهان آشیان کجاست.کلیم کاشانی.- عدد مقید ؛ عدد مقارن بااشیاء مانند دو کتاب ، پنج دفتر. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عدد غیرمقید؛ عددی است که هیچگونه قید و وابستگی به اشیاء ندارد. عدد مجرد. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| دارای بستگی و علاقه. ( ناظم الاطباء ). گرفتار :
تنها نه من به دانه خالت مقیدم
این دانه هرکه دید گرفتار دام شد.سعدی.- مقید شدن ؛ گرفتار شدن : امیر گفت این چه محال است می گویی دشمن کی مقید یخ و برف می شود.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 515 ).
- || بستگی و علاقه حاصل نمودن. ( ناظم الاطباء ). علاقه مند شدن. گرفتار عشق شدن :
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را.سعدی.ما به تو یک بار مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست.سعدی.- || متمسک شدن و احتیاط کردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مقید در فرهنگ معین

(مُ قَ یَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) بند شده ، در قید و بند، بسته .

معنی کلمه مقید در فرهنگ عمید

بند شده، پابند، در قید و بند.

معنی کلمه مقید در فرهنگ فارسی

بندشده، پابند، درقیدوبند
( اسم ) ۱ - بند شده بسته ( انسان یا حیوان ) . ۲ - با قید دارای پابند. ۳ - حرف ساکن مقابل مطلق حرف متحرک : [ روی ساکن را مقید خوانند یعنی از حرکت بازداشته چنانکه : زهی بقائ تو دوران ملک را مفخر . حرف روی را در دو حالت مختلف دو روی است : اگر مقید است روی او سوی ما قبل خویش است و اگر مطلق است روی او سوی ما بعد خویش است . ] ( المعجم . مد . چا . ۴ )۲٠۵ - ۲٠۴:۱ - کلمه عامی که کلمه دیگر با آن جفت شده معنیش را خاص کرده باشد مانند: [ انسان عالم ] که کلمه انسان عام است و عالم قید آن . ۵ - و علاقمند در بند : ( ... در لباس بسیار مقید است . ] ۶ - مبادی آداب : [ ... آدم مقیدی است . ]

معنی کلمه مقید در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مطلق و

معنی کلمه مقید در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مقیَّد به لفظ مطلقِ محدود شده به سبب قید اطلاق می شود.
مقیَّد، اسم مفعول از باب تفعیل و به معنای دارنده قید و محدودیت است.بنابراین، به هر مطلقی که با افزودن قیدی، دایره شمول آن محدود گردد، مقید می گویند؛ با به بیان دیگر، مقید لفظی است که معنای آن قابلیت شیوع و ارسال دارد، امّا به واسطه آمدن قیدی، دایره شمول آن محدود گردیده است، از این رو بالفعل، بعضی از افراد را شامل نیست؛ برای مثال، «العالم» هر چند شامل همه افراد عالم است، اما قید «العادل» دامنه شمول آن را محدود می نماید.
[ویکی فقه] مقید (علوم قرآنی). مقید، لفظ دال بر ماهیتی مقید و مشروط را می گویند.
«مقید» در مقابل « مطلق »، لفظی است که معنای شایع بالفعل نداشته باشد؛ با این که بالذات قابلیت داشتن چنین معنایی را دارد؛ به عبارت دیگر، لفظی که بی هیچ قیدی بر ماهیت دلالت کند، آن را « مطلق » گویند، و اگر قیدی با آن بود، آن را «مقید» می نامند.
مثال
۱. شهادت مقید به عدالت در (شهادة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم) و (واشهدوا ذوی عدل منکم). در این آیات، شهادت در حال وصیت و شهادت در حال طلاق، به «عدالت» مقید شده است.۲. (ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا). در این آیه، وجوب حج به « استطاعت » مقید شده است.
عناوین مرتبط
...

معنی کلمه مقید در ویکی واژه

بند شده، در قید و بند، بسته.

جملاتی از کاربرد کلمه مقید

بحث الفاظ به همان اوائل سده نخست هجری و برداشت عالمان از متن‌های دینی مربوط می‌شود. بحث از الفاظ ابتدا به دلیل کتاب سروکار داشته‌است و بعد از آن به دلیل سنت سروکار دارد. تمام بحث‌هایی که در بحث الفاظ صورت می‌گیرد همانند وضع، مطلق و مقید، عام و خاص، امر و نهی و غیره، این گونه نبوده‌است که به صورت یک جا و همزمان وارد مباحث الفاظ شود بلکه به صورت تاریخی در این بخش از علم اصول جای گرفته‌اند. بنا به گفته دکتر احمد پاکتچی، قدیمی‌ترین مبحث از مبحث الفاظ، بحث از عام و خاص است که به عنوان کهن‌ترین نمونه طرح مباحث الفاظ مورد نظر است.
همین که دیده به نظاره اش مقید شد ازو به سعی بدر بردن دلست محال
(هشیار آن کسی که بود مست جام او آزاد آن کسی که به عشقش مقید است)
از سبحه مقید عدد ماند کی راه برد به آن یگانه
به گفته استفان اشمید زمین‌شناس، از آنجایی که آلپ غربی در دوره سنوزوئیک یک رخ داد تحولی را تجربه نموده است در حالی که قله‌های استرالیایی آلپ در دوره کرتاسه مقید رخ دادی شده‌اند، این ۲ منطقه تفاوت‌های برجسته ای را در سازندهای پوشک نشان می‌دهند. ذخیره‌های فلیش در آلپ جنوبی لومباردی احیاناً در دوره کرتاسه یا بعد از آن رخ داده است.
بر رهگذرت دنیی و دین دانه و دامست در دام مقید مشو و دانه رها کن
چرخ گردیده مقید به سکون خاک مثال ز انتقالات ملال
پر مقید به تماشای خود ای ماه مباش آفتابی نکند آینه، سیمای ترا!
شعله شوخ به فانوس مقید نشود اطلس چرخ بود داغ ز عریانی من
سعدی به زبان عربی مهارت داشت و به‌واسطهٔ تحصیل در بغداد، آثار و منابع عربی را مطالعه می‌کرد. او اشعاری نیز به زبان عربی دارد که نشان‌دهندهٔ میزان تسلط او بر این زبان است. ضیاء موحد، به‌رغم این پیشینه از سعدی، او را به‌جد مقید به فارسی‌نویسی می‌داند و بر این باور است که سعدی در گزینش واژگان و رعایت ساختار زبان فارسی نهایت دقت را به‌کار می‌برد. با این حال مواردی را به عنوان نمونه یادآوری می‌کند که سعدی از قواعد زبان عربی استفاده کرده‌است. به نظر او سعدی بیش از آن که در سرایش اشعار فارسی از زبان عربی متأثر باشد، در سرایش اشعار عربی، از زبان فارسی متأثر است.
کو نو مورونائو، شیتسوجی (معاون شوگون) تاکائوجی بود و رهبری سپاه سامورایی را در مبارزه با دربار جنوبی بر عهده داشت. در جنگ علیه شوگون‌سالاری کاماکورا و دولت کنمو، کو نو مورونائو از ارباب خود تاکائوجی پیروی می‌کرد و در مکان‌های مختلف جنگید و دستاوردهای نظامی بسیاری داشت. پس از تأسیس حکومت شوگون‌سالاری آشیکاگا نیز او اقتدار زیادی داشت. کو نو مورونائو اصلاح‌طلب بود و بدون اینکه به ارزش‌های تثبیت شده مقید باشد علیه اقتدار تادایوشی شورش کرد و به تدریج با تادایوشی که در تلاش برای بازگرداندن نظم دوره شوگون‌سالاری کاماکور بود، وارد درگیری شد.
ای مقید بنامرادی خویش این مراد از تو دائما جویم
با آنکه اهل دل ز علایق مجردند در دام زلف سلسله مویان مقیدند
علی من له عیسی بن مریم صاحب علی من به موسی بن عمران مقید
در مجموع ۲۲٪ از تمام جمعیت اسپانیا دست کم یکبار در ماه در مراسم‌های مذهبی شرکت می‌جویند. این نشان‌دهنده تمایل هر چه بیشتر جامعه اسپانیایی به سمت سکولاریسم در چند دهه گذشته است. هر چند ورود مهاجران از آمریکای لاتین که به مسیحیت به شدت مقید هستند به احیای کلیسای کاتولیک کمک کرده است.
به دلیل تحرک آنها ازآخنجی برای شناسایی و به عنوان یک نیروی پیشتاز برای ایجاد وحشت در بین مردم محلی قبل از پیشروی نیروهای اصلی عثمانی استفاده می شد. از آنجا که آنها شبه نظامی نامنظم بودند ، به معاهدات صلح مقید نبودند ، بنابراین آنها می توانستند در زمان صلح به روستاهای مرزی حمله کنند و به پادگان ها ، قلعه ها و پست های مرزی دشمن حمله کنند ، دشمن را مدام آزار دهند و نقاط ضعف دفاعی کشور رقیب را بررسی کنند. آنها همچنین برای قطع تأمین و حمل و نقل دشمن به مسیرهای تجاری حمله می کردند.
هنگامی که یک الگو را پیاده‌سازی می‌کنیم برنامه‌نویس باید از نخ امن بودن صف مطمئن باشد. در جاوا، شما می‌توانید با استفاده از کلمه کلیدی همگام‌شده متد مناسب را همگام کنید. این کار بلاک اصلاح شده را توسط همگام شده به یک ساختار اتمیک مقید می‌کند، بنابراین هر نخی که می‌خواهد منبع وابسته را استفاده کند مجبور می‌کنید تا زمانی که هیچ نخی از منبع استفاده نمی‌کند منتظر بماند. یک چالش در این روش گران بودن همگام سازی است. شما می‌توانید یک شی ایجاد کنید که لیستی از همه کارها را در صف نگه دارد و آن یک یگانه است.