مقنطر

معنی کلمه مقنطر در لغت نامه دهخدا

مقنطر. [ م ُ ق َطَ ] ( ع ص ) مکمل و منه : القناطیر المقنطرة . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مکمل. ( ناظم الاطباء ). مکمل و گویند مُکتَّل . ( از اقرب الموارد ). || کامل و تمام بناشده. || طاق زده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مقنطر در فرهنگ معین

(مُ قَ طَ ) [ ع . ] (اِمف . ص . ) ۱ - کامل شده . ۲ - تمام بنا شده . ۳ - طاق زده شده . مقنع (مُ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) قانع کننده .

معنی کلمه مقنطر در فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) ۱ - کامل شده مکمل . ۲ - تمام بنا شده . ۳ - طاق زده شده .

معنی کلمه مقنطر در ویکی واژه

کامل شده.
تمام بنا شده.
طاق زده شده. مقنع (مُ نِ)
قانع کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه مقنطر

یک روز بود وادی و کهسار سد راه امروز کوه سفته و وادی مقنطر است