مقلد

معنی کلمه مقلد در لغت نامه دهخدا

مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) آن که خود را به بستن گردن بند، زینت کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). || عمل کننده بر قول کسی بغیر دلیل.( غیاث ). تقلید کننده و آنکه بر قول کسی بدون دلیل عمل کند. پس ایست. ( ناظم الاطباء ). آن که از خود تصرفی ندارد. آن که قول و فعل دیگر را بی تصرف و تعمقی پیروی کند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
پشت این مشت مقلد خم که کردی در نماز
در بهشت ار نه امید قلیه و حلواستی.ناصرخسرو.از مقلد مجوی راه صواب
نردبان پایه کی بود مهتاب.سنائی.پیران سلف را مقلد باش و بر طریقت ایشان می رو. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 727 ).
آن مقلد هست چون طفل علیل
گرچه دارد بحث باریک و دلیل.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 301 ).آن مقلد سخره خرگوش شد
وز خیال خویشتن پرجوش شد.مولوی ( ایضاً، ص 398 ).آن مقلد شد محقق چون بدید
اشتر خود را که آنجا می چرید.مولوی ( ایضاً ص 125 ).از مقلد تا محقق فرقهاست
کاین چو داود است و آن دیگر صداست.مولوی.باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن.حافظ. || آن که در احکام فقهی تقلید مفتی و مجتهدی کند. آن که در احکام فروع دین از مجتهدی تقلید کند. مقابل مقَلَّد و مجتهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || اطاعت کننده. پیروی کننده :
ای دل برو مقلد احکام شرع باش
کز یمن آن به عالم تحقیق وارسی.ابن یمین.|| آن که کاری را به عهده می گیرد. ( ناظم الاطباء ) : هرکه بر درگاه پادشاهان... از عملی که مقلد آن بوده معزول گشته... پادشاه را تعجیل نشایست فرمود در فرستادن او به جانب خصم. ( کلیله و دمنه ). || مجازاً به معنی نقال آید. ( غیاث ).نقال. ( ناظم الاطباء ). || آن که به طور مضحکه و مسخره مانند گفتار و کردار کسی عمل می کند و ادا و نوای او را درمی آورد و مسخره و بذله گو و چنگی. ( ناظم الاطباء ). بازیگری که کار یا گفتار یا شکل کسان را چنانکه هست از خود بنماید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل َ ] ( ع ص ) فقیه مفتی که تقلید او کنند در احکام فروع دین. مقابل مُقَلِّد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پیشوایی که کارهای قوم بر عهده اوست. ( از اقرب الموارد ). || اسب سابق و درگذرنده از اسبان که نشانه سباق بر گردن وی بسته باشند. || ( اِ ) جای گردن بند از گردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای دوال شمشیر از دوش. ( مهذب الاسماء ). جای حمایل شمشیر از هر دوش مرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای حمایل شمشیر از هر دو دوش. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مقلد در فرهنگ معین

(مُ قَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تقلیدکننده .

معنی کلمه مقلد در فرهنگ عمید

عالم و پیشوای مذهبی که مردم از او تقلید و پیروی کنند.
کسی که از دیگری تقلید کند، کسی که قول و عمل کس دیگر را تقلید و پیروی کند.

معنی کلمه مقلد در فرهنگ فارسی

کسی که ازدیگری تقلیدکند، کسی که قول وعمل کس دیگرراتقلیدوپیروی کند
( اسم ) ۱ - آنکه گردن بند یا حمایل بگردن کسی اندازد . ۲ - پیروی کننده عقیده یا فعل کسی . ۳ - کسی که در احکام فروع دین از مجتهد تقلید کند مقابل مقلد : [ باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش اعتبار سخن عام چه خواهد بودن ? ] ( حافظ . ۴ ) ۲۷٠ - کسی که در بازی و نمایش و جز آنها گفتار و رفتار کسی را تقلید کند . ۵ - دلقک مسخره جمع : مقلدین .
ابن المسیب بن رافع عقیلی مکنی به ابوحسان و ملقب به حسام الدوله . از امرای بنی عقیل صاحب موصل از ۳۸۷ تا ۳۹۱ ه. ق .

معنی کلمه مقلد در دانشنامه آزاد فارسی

مقلد (پزشکی). رجوع شود به:آگونیست (پزشکی)
مقلد (فقه). مُقَلِّد (فقه)
کسی که در احکام شرعی خود صاحب نظر نیست و از فردی صاحب نظر که در اصطلاح مجتهد یا مرجع تقلید نامیده می شود پیروی می کند؛ هرچند در امور دیگر متخصّص و صاحب نظر باشد. کسی که مجتهد نیست یا باید احتیاط کند و یا تقلید. نیز ← تقلید

معنی کلمه مقلد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]
...
[ویکی فقه] مقلد (تقلید کننده). مقلِّد به شخص تقلید کننده از مجتهد در احکام شرعی اطلاق می شود.
مقلِّد (به کسر)، در اصطلاح اصول فقه کسی است که در عمل به فروعات دین ، به رای و فتوای مجتهد در فقه ، استناد می نماید. چنین شخصی نه خود مجتهد است تا قدرت استنباط احکام شرعی را داشته باشد و نه قریب به اجتهاد است که بتواند احتیاط نماید. وی طبق ارتکاز عقلایی خود که جاهل باید به عالم رجوع نماید، در عمل به فروعات دینی، به مجتهدی که نسبت به فروعات دینی عالم است، رجوع نموده و فتوای او را بدون درخواست دلیل از او قبول می کند و نسبت به احکامی که مرجع تقلید او استنباط نموده مسئول نیست.
نظر اصولیون و اخباریون
اصولی ها معتقدند مکلفین غیر از معصوم علیه السّلام، یا مجتهد هستند و یا مقلِّد، ولی اخباری ها معتقدند همه مکلفین، مقلّد ائمه معصومین علیهم السّلام بوده و به طور کلی مجتهد وجود ندارد.

جملاتی از کاربرد کلمه مقلد

«وی پس از درگذشت سید حسین طباطبایی بروجردی مقلدان را به سید روح‌الله خمینی ارجاع می‌داد تا اینکه پس از درگذشت آیت‌الله حکیم وی همراه با حسینعلی منتظری و ده تن دیگر از مدرسین و شخصیت‌های حوزه علمیه قم در پی سؤال جمعی از طلاّب مرجعیت سید روح‌الله خمینی را اعلام کردند و این عمل به عنوان یک جرم بزرگ در پرونده آنان در ساواک ضبط شد.»
آن مقلد شد محقق چون بدید اشتر خود را که آنجا می‌چرید
خواهی به صوب کعبه تحقیق ره بری پی بر پی مقلد گم کرده ره مرو
او مقلدوار هم‌چون مرد کر گریه می‌دید و ز موجب بی‌خبر
میانه ی حق و باطل چگونه فرق کند مقلدی که نداند حلال را ز حرام
گروه دوم مردم را به دو گروه مجتهد و مقلد تقسیم می‌کنند و تقلید را واجب می‌دانند و نظریه ولایت فقیه را مطرح می‌کنند در حالی که علمای اخباری ولایت فقیه را قبول ندارند و هر کسی را که بهترست سیاسی می‌دانند، مجتهدین از آنجا که علوم جدید مطرح شده است و شرایط زمان در حال تغییر بوده است همراه با جست‌وجوی علوم دینی نظر خود را هم مطرح می‌کنند و آن را نوشته و مردم آن را برای عمل به احکام مطالعه می‌کنند و مقلد باید بر اساس نظر مجتهد عمل کند، از علمای بزرگ اصولی می‌شود به روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای اشاره کرد.
در احتیاط واجب، مقلد بین عمل به احتیاط مرجع خود و رجوع به نظر مرجعی دیگر، اختیار دارد. اگر مرجع تقلید به عللی در مسئله‌ای فتوا (نظر صریح فقهی) نداشت و احتیاط کرد به این احتیاط؛ احتیاط واجب می گویند که البته در این صورت، مقلد نمی‌تواند (به استناد احتیاطی بودن نظر مرجع خود) آن را ترک کند؛ بلکه یا باید به احتیاط واجب مرجع خویش عمل کند و یا در مسئله، به مرجع تقلید دیگری( با رعایت «الاعلم فالاعلم» ) رجوع کرده و نظر او را مبنای عمل خود قرار دهد.
جهان اگر همه لب گردد از کرامت وقت نصیب جنس مقلد نباشد الا پوست
محقق را مقلد کی توان گفت که دانا تا به نادان فرق دارد
مقلدان چه شناسند داغ هجران را خبر ز شعله آتش ندارد افسرده
خلق بعضی مقلدان بودند همه نی از موحدان بودند
گر صومعه داران مقلد نپسندند هر چند گشایند دگر بار ببندیم
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش اعتبار سخن عام چه خواهد بودن؟
این دو در سال ۲۰۰۱ از هم جدا شدند اما در ژانویه ۲۰۰۶ دوباره با هم ازدواج کردند. ازدواج دوم آن‌ها در دسامبر همان سال پایان یافت و هر دو توافق کرند که حضانت تنها دخترشان، «هیلی جِید مدرز» (متولد ۲۵ دسامبر ۱۹۹۵) را مشترکاً بر عهده بگیرند. امینم در آهنگ‌های گوناگون اشاره‌های بسیار زیادی به هیلی جید می‌کند. از جمله این آهنگ‌ها می‌توان به «۹۷ بانی اند کلاید»،[و ۱] «آهنگ هیلی»،[و ۲] «پدرم دیوونه شده»،[و ۳] «مرغ مقلد»،[و ۴] «وقتی رفتم»،[و ۵] «زیبا»،[و ۶] «هواپیماها (قسمت ۲)»،[و ۷] «در میان سختی‌ها»[و ۸] و «هیچ وقت تموم نمیشی»[و ۹] اشاره کرد.