معنی کلمه مقصود در لغت نامه دهخدا
به عدل و فضل وجود و حشمت و جاه
رسانیده است عالم را به مقصود.ابوالفرج رونی.مقصود می نیابم و می جویم
مقصد همی نبینم و می تازم.مسعودسعد.چون شاه کامل است و ظفر رادلایل است
مقصود حاصل است و سخن گشت مختصر.امیرمعزی.هرچند خرمند ز هر دو جهانیان
مقصود هردو خرمی شاه سنجر است.امیرمعزی.خسروا شاها ز مقصودی که حاصل شد ترا
هست از اقبالی که آن اقبال بی چون و چراست.امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 93 ).گویی ببر از صحبت نااهل بر من
از جان ببرم گر همه مقصود تو این است.سنائی.اگر مروت و جود است در جهان موجود
چرا ز هر دو بحاصل نمی شود مقصود.ادیب صابر.چون به مقصود پیوست گرد درگاه پادشاه برآمد. ( کلیله و دمنه ). و عاقل باید... پیش از آنکه قدم در راه نهد مقصود معین گرداند. ( کلیله و دمنه ). مرد گفت ترا از این سؤال چه مقصود است. ( کلیله و دمنه ). یک ماه و دوماه مقام کنند و بی حصول مقصود بازنگردند. ( چهارمقاله ص 30 ). مقصود از تحریر این رسالت و تقریر این مقالت اظهار فضل نیست. ( چهارمقاله ص 135 ). اگر ذکر ایشان وکیفیت آن حال کرده شود به تطویل انجامد و مقصود ما ذکر این حدیث نیست. ( اسرار التوحید چ صفا ص 20 ). یا باسعید، صد و بیست و چهار هزار پیغامبر که آمدند به خلق خود مقصود یک سخن بود. ( اسرارالتوحید چ صفا ص 26 ).تا آن وقت که این عالم را این مرغ از این ارزن پاک نکند تو به مقصود نخواهی رسید. ( اسرار التوحید چ صفاص 44 ). نظام الملک زبان داد و گفت امشب با سلطان بگویم و مقصود شما حاصل گردانم. ( راحة الصدور راوندی ).