مقشور

معنی کلمه مقشور در لغت نامه دهخدا

مقشور. [ م َ ] ( ع ص ) پوست دورکرده. ( ناظم الاطباء ). پوست کرده. پوست کنده.پوست بازکرده. مقشر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مقشور در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) از پوست جدا کرده شده ، پوست کنده .

معنی کلمه مقشور در فرهنگ فارسی

پوست کنده . پوست باز کرده .

معنی کلمه مقشور در ویکی واژه

از پوست جدا کرده شده، پوست کنده.

جملاتی از کاربرد کلمه مقشور

بیندازی عظام و لحم و شحمم رگ و پی همچنان و جلد مقشور