مقسط

معنی کلمه مقسط در لغت نامه دهخدا

مقسط. [ م ُ س ِ ] ( ع ص ) دادگر. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). عادل و دادگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). راست بخش. ( السامی ) ( مهذب الاسماء ). ج ، مقسطین : فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان اﷲ یحب المقسطین. ( قرآن 9/49 ). و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ان اﷲ یحب المقسطین. ( قرآن 42/5 ).
مقسط. [ م ُ س ِ ]( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ).

معنی کلمه مقسط در فرهنگ معین

(مُ س ) [ ع . ] (اِفا. ) دادگر، عادل .

معنی کلمه مقسط در فرهنگ عمید

عادل، دادگر.

معنی کلمه مقسط در فرهنگ فارسی

( اسم ) دادگر عادل .
نامی از نامهای خدای تعالی .

جملاتی از کاربرد کلمه مقسط

فقال: وقار الشیب، فقال: اللّهم زدنی وقارا. و فی الخبر عن النبی (ص): من اجلال اللَّه اکرام ذی الشیبة المسلم و حامل القرآن‌ و قال (ص) ثلاثة لا یستخف بهم الّا منافق: امام مقسط و ذو شیب فی الاسلام و ذو علم.