مقرره

معنی کلمه مقرره در لغت نامه دهخدا

مقرره. [ م ُ ق َرْ رَ رَ / رِ ] ( از ع ، ص ) برقرار شده و برپا شده و معین شده و قرار داده شده. ( ناظم الاطباء ). تأنیث مقرر. ج ، مقررات. و رجوع به مقرر و مقررات شود.

معنی کلمه مقرره در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مقرر جمع : مقررات .

جملاتی از کاربرد کلمه مقرره

در مقرره‌ای به تاریخ ۱۳۱۴ قطع (تناسب پهنا به درازای) پرچم‌های دولتی، ملی و نظامی بر زمین ۲ به ۳ و بر کشتی‌ها ۱ به ۳ تعیین گردید. در مقرره‌های دیگری به تاریخ ۱۴ دی و ۸ بهمن ۱۳۳۶ تناسب پهنا به درازای پرچم‌های ایران بر زمین و بر کشتی‌ها ۱ به ۱٫۷۵ (یا همان ۴ به ۷) تعیین شد که این تناسب در پرچم کنونی ایران نیز رعایت می‌شود.
پس از آغاز درگیری‌های داخلی و ورود ارتش شوروی، ایران که خود مشغول به درگیری‌های داخلی و مرزی با گروه‌های مخالف و جنگ با عراق بود، به پشتیبانی مجاهدین افغان پرداخته و حتی در داخل خاک افغانستان به تأسیس مقررهای آموزشی با کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط علی تجلایی کرده بود، که این پشتیبانی‌ها منجر به تأثیر شدید بر روابط ایران و شوروی شده بود.
ماده ۲۷۸ قانون آیین دادرسی کیفری مقرره‌ای دارد که از نظر ساختار و کارکرد، گونه‌ای اعاده‌دادرسی تلقی می‌گردد اما در آن قانون ذیل مقررات «اعاده‌دادرسی» قرار نگرفته‌است.