معنی کلمه مقدسی در لغت نامه دهخدا
مقدسی. [ م َ دِ سی ی / م ُ ق َدْ دَ سی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به بیت المقدس. ج ، مقادسة. ( ناظم الاطباء ). منسوب به بیت المقدس [ ب َ تُل ْ م َ دِ / ب َ تُل ْ م ُ ق َدْ دَ ]. ( اقرب الموارد ). منسوب است به بیت المقدس که از شهرهای مشهور است. ( ازانساب سمعانی ).
مقدسی. [ م َ دِ / م ُ ق َدْ دَ ] ( اِخ ) رجوع به محمدبن احمد مقدسی شاشی شود.
مقدسی. [ م َ دِ / م ُ ق َدْ دَ] ( اِخ ) ابوسلیمان محمدبن معشر البستی یکی از نویسندگان رسائل اخوان الصفا بوده است. و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 83 وتاریخ علوم عقلی تألیف دکترصفا ص 298 و اخوان الصفا شود.
مقدسی. [ م َ دِ / م ُ ق َدْ دَ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن ابی بکر البناء ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ ( 336 - 375 یا 380 هَ. ق. ) جغرافیادان و سیاح معروف. در بیت المقدس متولد شد، به تجارت پرداخت وبه اکثر بلاد اسلام سفر کرد و کتاب معروف خود احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم را در جغرافیا تألیف نمود.و رجوع به اعلام زرکلی و ریحانةالادب ج 5 ص 372 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1773 و بشاری ابوعبداﷲ المقدسی شود.