مقامی

معنی کلمه مقامی در لغت نامه دهخدا

مقامی. [ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به محل. جای و مقام. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مقامی در فرهنگ فارسی

منسوب به محل و جای و مقام

معنی کلمه مقامی در فرهنگستان زبان و ادب

{modal} [موسیقی، عمومی] مربوط به مقام یا ویژگی های مقام

معنی کلمه مقامی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّقَامِی: مقام من - اقامت طولانی من (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکانی است در آن جسمی از اجسام بایستد)یا اسم زمان(زمان ایستادن) ویا مصدر میمی (ایستادن) ، ولی در موارد بسیاری ، صفات و احوال چیزی نوعی ایستادن در یک محل و قرارگاه تشبیه می شود ، و به آن صفات و ا...
معنی مَرْفُوعِ: بلند شده - رفعت و بلندی داده شده (چه از لحاظ مقامی و چه ازجهت مکانی)
معنی مَّرْفُوعَةٌ: بلند شده - رفعت و بلندی داده شده(چه از لحاظ مقامی و چه ازجهت مکانی)
معنی عَرْشُهُ: تخت فرمانروایی او( کلمه عرش در قرآن به معنای مقامی است موجود که جمیع سر نخهای حوادث و امور در آن متراکم و جمع است . در عبارت َ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی ﭐلْمَاءِ "شاید منظوراین است که فرامین الهی که مبنای اداره این عالم است توسط آب به اجزای عالم انتقال م...
معنی مَقَامَهُمَا: در جای آن دو (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکانی است در آن جسمی از اجسام بایستد)یا اسم زمان(زمان ایستادن) ویا مصدر میمی (ایستادن) ، ولی در موارد بسیاری ، صفات و احوال چیزی نوعی ایستادن در یک محل و قرارگاه تشبیه می شود ، و به آن صفات و احوال ، مقام و...
معنی عَسَی: امید است - شاید -باشد که (کلمه عسی دلالت بر امید دارد ، اما نه تنها امید گوینده بلکه هم در مورد امید خود گوینده استعمال دارد و هم امید مخاطب و هم در مقام مخاطب یعنی مقامی که جا دارد گوینده در برابر مخاطب صرفا اظهار امید کند نه اینکه به راستی خود او د...
معنی عِزّاً: نیرو و شوکت و آسیبناپذیری(در اصل کلمه عزت به معنای نایابی است ، وقتی میگویند فلان چیز عزیز الوجود است ، معنایش این است که به آسانی نمیتوان بدان دست یافت ، و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد ، بخلاف سایر افراد قوم ،...
معنی عِزَّةُ: نیرو و شوکت و آسیبناپذیری(در اصل کلمه عزت به معنای نایابی است ، وقتی میگویند فلان چیز عزیز الوجود است ، معنایش این است که به آسانی نمیتوان بدان دست یافت ، و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد ، بخلاف سایر افراد قوم ،...
معنی عِزَّتِکَ: عزت تو- شرافت تو- ارزشمندی تو(در اصل کلمه عزت به معنای نایابی است ، وقتی میگویند فلان چیز عزیز الوجود است ، معنایش این است که به آسانی نمیتوان بدان دست یافت ، و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد ، بخلاف سایر افراد ق...
معنی عَرْش: داربست و آلاچیق - سقفی که بر روی پایههائی زده میشود ، تا بوتههای مو را روی آن بخوابانند - چیزی که سقف داشته باشد-هودج - کجاوه - تخت سلطان (از جهت بلندیش) -( کلمه عرش در قرآن به معنای مقامی است موجود که جمیع سر نخهای حوادث و امور در آن متراکم و جمع اس...
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه مقامی

من می‌گفتم که عشق من تا به کجاست گر ز آنطرف از عشق مقامی بودی
در سال ۱۹۹۴ جهت گرامی‌داشت ۱۰۰- امین سالروز احمد باکوخانف یک مسابقه موسیقی سراسری میان جوانان و دانشجویان در رشته نواختن موسیقی مقامی در تار در جمهوری آذربایجان برگزار شد.
سپهرپایه مقامی که از بلندی قدر به بام چرخ، لب بام او بود همدم
فی مقامی این کیف، این این این علم، این حال، این عین
نیست در عالم مقامی خوشتر از خاک نجف آری آری آن مقام مقتدای عالم است
بی رنج سفر، کس به مقامی نرسید بی درد طلب، مرد به کامی نرسید
با روی کار آمدن سلسله اشکانی ارمنستان، شهر نخجوان به علت قرار گرفتن در مسیر راه تجاری منشعب از جاده ابریشم اهمیتی خاص یافت و ناخارارها حاکم بر این منطقه مقامی بالا در دربار ارمنستان به دست آوردند.
برادر دیگر، میرزا مهدی، مشهور به سید الواعظین است که ۸ فرزند از او ماند. پنج دختر و سه پسر. از یکی از این پسران به نام میر مرتضی، دکتر عبدالمجید قائم مقامی به دنیا آمد که استاد درس قانون امور حسبی در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران بود.
گوینده تازیم نه چون خواه جمالی بر هر سر نیمور قوی کرده مقامیم
در مقامی چو مرد رُست آید در مقام دگر درست آید
شرح بسیار بگفت و بر طپید هر دم او اندر مقامی بر جهید
در این دوره از بازی‌ها نروژ با ۱۳ طلا، ۵ نقره و ۷ برنز مقام اول این رقابت‌ها را به دست آورد. کشور آلمان با ۱۲ طلا، ۱۶ نقره و۸ برنز با یک پله سقوط نسبت به دوره قبل دوم شد. ایالات متحده آمریکا با۱۰ طلا، ۱۳ نقره و ۱۱ برنز مقام سوم را کسب کرد. تیم ایران نیز نتوانست هیچ مقامی به دست آورد.
شصت و سه بود عمرش چون عمر مصطفی افزون ازین مقامی اندر جهان نداشت
در صفا سعی نما تا به مقامی برسی قرب حق درک جز از راه صفا نتوان کرد
اردشیر زاهدی دو سال بعد از ازدواج با دختر شاه، به آمریکا برگشت تا این بار در سمت سفیر ایران در آن کشور انجام وظیفه کند. دوران کار در آمریکا از اسفندماه سال ۱۳۳۸ شروع شد و در اسفند سال ۱۳۴۰ هم به پایان رسید. اختلافات اردشیر زاهدی با علی امینی نخست‌وزیر بود که سرانجام باعث شد تا زاهدی از مقام سفیر ایران در آمریکا استعفا دهد. زاهدی پس از آن به لندن، انگلستان رفت و سفیر ایران در آنجا شد. مقامی که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ در اختیار وی بود.