مقابر. [ م َ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مقبرة. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). ج ِ، مقبرة، گورستان. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) : ألهیکم التکاثر. حتی زرتم المقابر. ( قرآن 1/102-2 ). به عقبی در محل او سعیر است به دنیا در مقام او مقابر.امیرمعزی ( دیوان چ اقبال ص 210 ).و او را به مقابر دفن کردند. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به مقبرة شود.
معنی کلمه مقابر در فرهنگ معین
(مَ بِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مقبره ، قبرها.
معنی کلمه مقابر در فرهنگ عمید
= مقبره
معنی کلمه مقابر در فرهنگ فارسی
جمع مقبره ( اسم ) جمع مقبر و مقبره گورستانها .
معنی کلمه مقابر در ویکی واژه
جِ مقبره ؛ قبرها.
جملاتی از کاربرد کلمه مقابر
و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: من دخل المقابر و قرأ سورة یس خفف عنهم یومئذ و کان له بعدد من فیها حسنات.
به عقبی در محل او سعیرست به دنیا در مقام او مقابر
مانده درگورتن جلیس و حوش همه اهل مقابر اجساد
این ساختمان را عضدالدوله دیلمی بنا نهاد و در حدود سال ۳۲۷ (قمری) (۳۱۷ خورشیدی) ساختش پایان یافت. این سال وفات عضدالدولهاست که بر اساس وصیتش وی را در آرامگاه خاصی که در عمارت آستانه قبلاً پیشبینی شدهبود به خاک سپردند و تا عصر حاضر آن حجره به مقابر سلاطین آل بویه معروف است؛ وی نخستین کسی بود که در آستانهٔ علوی خاک شد.
دختری داشت فلان دو ماهه اما مثل ماه در چاه غروب کرد، دختر بزرگش زنده باد که پدر آفتاب است، رعیت بیچاره آنقدر مردند که مقابر اطراف کاشان مرده بر سر مرده و گور بر سر گور است. آنچه به قلم معنی مردی و مردمی فلان رسید، ده هزار نفر از شهری و رستا شهید عارضه و با و مجاور عالم بقا گردیدند. تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست.
که بی عقلند و ایشان میندانند ازان سوی مقابر چون روانند
این طرحها بر روی نقش برجستههای روی تابوتهای سنگی یا کنده شده بر ستونهای سنگی مقابر، آجرهای سنگی دیوارههای پرستشگاهها وجود دارند.
در «زرتم المقابر» قدری نما تفکر شو کربلایی عشق آزاده باش چون حر