معنی کلمه مفید در لغت نامه دهخدا
بشنو اندرزهای ابن یمین
گر مفید است زآن ملال مکن.ابن یمین.- مفید آمدن ؛ سودمند واقع شدن. فایده بخشیدن : فی الجمله چندانکه بگفت مفید نیامد. ( کلیله ودمنه ).
- مفید معنایی بودن ؛ افاده کردن آن معنی. رسانیدن آن معنی : پسوند «گر» در کلماتی ، از قبیل «دادگر» و «ستمگر» مفید معنی مبالغه است.
- نامفید ؛ بیفایده. ناسودمند. که فایده ای از آن عاید نشود : و علم بی عمل نامفید بود. ( سندبادنامه ص 4 ).
|| کسی که مال حاصل می کند و در جوانمردی خرج می کند. ( ناظم الاطباء ). || کسی را گویند که با نقل احادیث مشایخ به مردم فایده رساند. ( از انساب سمعانی ). || ( اصطلاح علم لغت و منطق ) در اصطلاح علمای لغت و منطق ، مقابل مهمل است. هر لفظ موضوع اعم از اینکه مفرد باشد یا مرکب مفید است.( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1115 ).
مفید. [ م ُ ] ( اِخ ) ( خواجه... ) عبدالجبار قزوینی. از علمای تشیع است. مؤلف کتاب النقض وی را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود.
مفید. [م ُ ] ( اِخ ) عبدالرحمان نیشابوری. از علمای تشیع است. مؤلف کتاب النقض وی و برادرش ، ابوسعید محمد را ازمتأخران می شمارد. و رجوع به کتاب النقض ص 51 شود.
مفید. [ م ُ ] ( اِخ ) ( شیخ... ) محمدبن النعمان بن عبدالسلام ، مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن المعلم. محقق بزرگ ، کثیر التصانیف در اصول و کلام و فقه. در عکبرا به ده فرسنگی بغداد متولد شد و در همین شهر نشأت یافت و درگذشت. وی پیشوای امامیه در زمان خود بود و در حدود دویست تصنیف به او نسبت داده شده که از جمله آنهاست : «الارکان فی دعائم الدین » و «العیون و المحاسن » و «اصول الفقه » و «الکلام فی وجوه اعجاز القرآن » و «تاریخ الشریعة» و «الایضاح فی الامامة».و رجوع به روضات الجنات ص 563 و الاعلام زرکلی و اسمأالمؤلفین ج 2 ص 61 و شیخ مفید در همین لغت نامه شود.