معنی کلمه مفعول در لغت نامه دهخدا
نخست فاعل پس فعل و آنگهی مفعول
تو را از این سه ز مفعول نیست بیرون کار
ز بهر فاعل مفعول را بدان تا کیست
نگه بدار حد عمر خود مکن آوار.ناصرخسرو.اگرگویی کجا، مکان پیداکرده او. و اگر گویی کی ، زمان پدیدآورده او. و اگر گویی چگونه ، مشابهت و کیفیت مفعول او. ( مصباح الهدایة چ همایی ص 18 ). || ( اصطلاح دستور ) آن که فعل از فاعل بر او آید چون مهمان در این شعر حافظ:
برو از خانه گردون بدر و نان مطلب
کاین سیه کاسه در آخر بکشدمهمان را.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).مفعول بر دو قسم است : بی واسطه ، بواسطه. مفعول بی واسطه یا مستقیم ، آن است که معنی فعل رابی واسطه حرفی از حروف تمام کند: حسن کتاب را آورد.مفعول بی واسطه غالباً در جواب «که را» یا «چه را» واقع شود: آموزگار دانش آموز را پند داد. آموزگار که را پند داد؟ دانش آموز را، پس دانش آموز مفعول بی واسطه است. علامت مفعول بی واسطه غالباً «را» است. در جایی که چند مفعول بی واسطه به طریق عطف دنبال یکدیگر درآیند علامت مفعول بی واسطه به آخر مفعول آخر درآید و در سایر مفعولها حذف شود: ایشان پدر و مادر و خواهر و برادر خود را دوست دارند. اما در قدیم گاهی علامت مفعول را به آخر همه مفعولها درمی آوردند:
خرد را و جان را که کرد آشکار
که بنیاد دانش نهاداستوار.فردوسی.در نظم و نثر قدیم ، در اول مفعولی که در آخر آن «را» بوده ، برای تأکید کلمه «مر» می افزودند:
همی تا کند پیشه عادت همی کن
جهان مر جفا را تو مر صابری را.ناصرخسرو.بی هنران مر هنرمندان را نتوانند دید همچنانکه سگان بازاری مر سگ صید را. ( گلستان ).
مفعول بواسطه یا غیرمستقیم ، آن است که معنی فعل را بواسطه حرفی از حروف اضافه تمام کند: از بدان بپرهیز و با نیکان درآمیز. مردمان رابه زبان زیان مرسان. با رفیقان پاکدامن و خوشخوی معاشرت کن :
هر آنکو ز دانش برد توشه ای
جهانی است بنشسته در گوشه ای.ادیب پیشاوری.