مفطر

معنی کلمه مفطر در لغت نامه دهخدا

مفطر. [ م ُ طِ ] ( ع ص ) روزه گشاینده. ( مهذب الاسماء ). افطارکننده. روزه گشاینده. ج ، مفاطیر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). افطارکننده. ج ، مفاطیر، که برخلاف قیاس است و گویند: قوم مفاطیر. ( از اقرب الموارد ). || روزه شکن. آنچه روزه را بشکند. امری که روزه را باطل کند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مفطرة و مفطرات شود.

معنی کلمه مفطر در فرهنگ معین

(مُ طِ ) [ ع . ] (اِفا. ) روزه گشاینده .

معنی کلمه مفطر در فرهنگ عمید

افطار کننده، روزه خوار، روزه شکننده.

معنی کلمه مفطر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - افطار کننده روزه خورنده . ۲ - آنچه روزه را باطل کند جمع : مفاطیر .

جملاتی از کاربرد کلمه مفطر

و بروایتی دیگر گفت: «ذهب المفطرون الیوم بالاجر.»
از آن بزرگ نشنیده‬ای که گفت: «الصومُ الغَیْبةُ عن رُؤیةِ ما دونِ اللّه لِرُؤیَةِ اللّه تعالی». صوم ما دون اللّه را بیان می‬کند. مریم می‬گوید که «إنی نَذَرْتُ للرَّحمن صَوماً» که افطار آن جز لقاءُ اللّه تعالی نباشد. مصطفی- علیه السلام- از اینجا گفت: «لِلصائم فرحَتان فَرْحَةٌ عِنْد إفطاره و فَرْحَةٌ عند لِقاء ربِه» دریغا از خبر «صوموا لِرُؤیتَهِ و أفطِروا لرُؤیَته» چه فهم کرده‬ای؟ و از آن صوم چه خبر شاید دادن؟ که ابتدای آن صوم از خدا باشد، و آخر افطار آن بخدا باشد. «الصَومُ جَنَّة» سپر و سلاح صوم برگیر. گاهی صایم باش، و گاهی مفطر که اگر همه صوم باشد محرومی باشد؛ و اگر همه افطار باشد، یک رنگی باشد. مگر که مصطفی- علیه السلام- از اینجا گفت: «مَنْ صام الأَبَدَ فَلاصِیام لَهُ». صایمابدخود یکی آمد که «الصَمَد» نعت او بود. «و هو یُطْعِمُ ولایُطْعَم» این معنی بود. صایم الدهر او بود- جل جلاله- دیگران را فرموده است که «صوموا ساعةً وأَفْطِروا ساعَةً» تا خود صوم هر کسی از چیست و افطار هر کسی بچیست. شنیدی که صوم چه باشد.