مفسده. [ م َ س َدَ / دِ ] ( از ع ، اِ ) بدی و تباهی. زیان و فساد. هرچیز زیان آور. ( از ناظم الاطباء ). مفسدة : ایزد که همی کرد مرکب تن و جان در هر عضوی مصلحتی کرد نهان گر مفسده ای ندیده بودی به زبان محبوس نکردیش به زندان دهان.مسعودسعد.و رجوع به دو مدخل قبل شود. مفسده. [ م ُ س ِ دَ / دِ ] ( از ع ، ص ) مفسد. مضر. مخرب. ( از ناظم الاطباء ).
بدی و تباهی، سبب فسادوتباهی، مفاسد جمع ( اسم ) مونث مفسد ماخوذ از تازی مفسد و مضرر و مخرب
معنی کلمه مفسده در ویکی واژه
مفسدة تباهی، فساد. مفاسد.
جملاتی از کاربرد کلمه مفسده
و حاصل کلام آن است که در هر موضعی که فایده مهمه شرعیه بر آن مترتب شود و تحصیل آن موقوف به کذب باشد جایز است دروغ گفتن و اگر بر ترک دروغ، مفسده شرعیه مترتب شود واجب می شود و باید از حد ضرورت و احتیاج، تجاوز نکرد.
چونک جزو باد دم یا مروحه نیست الا مفسده یا مصلحه
وگر آواز کشد، شر طلب و مفسده جوست چیست مفسد را پاداش به غیر از خنجر
اصلاح فسادی نکنند از هم و برعکس در کار هم از مفسده پرهیز ندارند
دین نیست اینکه بینی در دست این گروه کاین مفسده است و این دنیان مفسدتگرند
ز شهر خویش دو منزل اگر شوم بیرون هزار مفسده گونه گون کنند آغاز
جان بده و مفسده شر مکن بشنو و باور مکن
مفسده بی خرد نشانده بدامن مظلمه را دیو و دد نشسته بدیوان
هزار مفسده خیزد ز ازدحام عوام به زهد چارهٔ این ازدحام باید کرد
در معدهٔ روح افتد با لقمهٔ پندار وآنجای کند مفسده چون موش در انبان