مفتش

معنی کلمه مفتش در لغت نامه دهخدا

مفتش. [ م ُ ف َت ْ ت ِ ] ( ع ص ) جوینده. کاونده. ( از آنندراج ). کسی که می جوید و می کاود و تفتیش می نماید. ( ناظم الاطباء ). پژوهنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تفتیش شود. || ( اصطلاح اداری در گذشته ) بازرس. کسی که از طرف وزارتخانه ها و اداره ها به کارهای کارمندان و کارکنان رسیدگی کرده درستی یا نادرستی کارهای آنها را به مقامات مربوط آگهی می دهد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ، ذیل بازرس ). و رجوع به بازرس شود. || مباشر و سرکار و ناظر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مفتش در فرهنگ معین

(مُ فَ تِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تفتیش کننده ، بازرس .

معنی کلمه مفتش در فرهنگ عمید

۱. تفتیش کننده، جستجوکننده، کاوش کننده.
۲. [منسوخ] بازرس.

معنی کلمه مفتش در فرهنگ فارسی

تفتیش کننده، جستجوکننده، کاوش کننده، بازرس
( اسم ) ۱ - تفتیش کننده جستجو کننده . ۲ - بازرس جمع : مفتشین .
جوینده و کاونده

جملاتی از کاربرد کلمه مفتش

جزو جزوش را مفتش باز بیند تا مباد کاندر آنجا نردبان و نیزه‌ای پنهان بود
سر ز شکر دین از آن برتافتی کز پدر میراث مفتش یافتی
قدر عمر خود چرا نشناختی ضایعش کردی و مفتش باختی
تاریخچه تهیه و توزیع نشریه‌ها در اراک به سال ۱۲۸۶ خورشیدی بازمی‌گردد. در این سال نخستین روزنامه شهر بنام «اتفاق» توسط میرزا حبیب‌الله‌خان طاهری عکاس‌باشی منتشر شد که درست یک سال پس از صدور فرمان مشروطه بود. پس از آن روزنامه «رنجبر» با چاپ سنگی در سال ۱۲۸۹ خورشیدی توسط شیخ علی نخستین که از مشروطه‌خواهان بود انتشار یافت. در سال ۱۳۱۰ خورشیدی روزنامه «مفتش ایران» به مدیریت آقای مکی انتشار یافت.
دل من تا بود مفتش عشق مدحت میر افتتاش منست